واژه ی حقوق بشر در بین جوامع سابقه ی چندانی ندارد. اما نیاز طبیعی به حقوق، مفهوم و تعبیر این واژه را در دل انسانها سخت عجین نموده است. اگر ما به این باور برسیم، که حقوق بشر به عنوان یک قاعده، بهتر و برتر است، پذیرش و جایگاه آن نیز، مستحکم و حیاتی تر خواهد بود.

دنیای امروز خسته و آزرده از جنگ و کشمکش هاست. هجوم و تجاوز به حقوق اولیهء انسانها و تجاوز به حقوق اساسی آنها، خستگی و رنجش خاطر ها را، روز به روز بیشتر و اوضاع و احوال جهانی را دشوارتر میکند.

با وجود اینکه دانش و آگاهی رو به رشد و توسعه است، متاسفانه بشریت با کم لطفی های فراوانی رو برو است. از یک سو ابتدایی ترین حقوق بشریت، یعنی زندگی کردن، رو به افول است و از سوی دیگر بشر با خشونت های خواسته و ناخواسته ی مواجه است، که گویا احساسی برای همدردی همنوعان وجود ندارد. با همه ی این نابسامانی ها، بشر نباید مأیوس و نا امید به دست یابی حقوق والای انسانی و بشردوستانه باشد. باین وصف این سوال ذهن همهء بشردوستان را به خود جلب میکند و او را به مسیری سوق میدهد، که کدام راه را بر گزیند تا به حقوق آرمانی بشری خود نایل شود.

بدون شک حکومت ها و دولت مردان نقش عمده ای را در تحقق حقوق مشترک انسانها ایفا میکنند. میل و گرایش بشر به حقوق خویش، گامهای موثری در این راستا می باشد. ولی تضاد های حاکم وخود خواهی ها و زیاده طلبی ها مانع این امر بزرگ انسانی میگردد. با وجود این همه موانع و تفاسیر متفاوت موجود پیرامون حقوق بشر، جهان کنونی برای صلح و آرامش و برای برابری و مساوات، بدون رعایت حقوق انسان ها، نمی تواند به هدف مزبور برسد. هر چه حقوق بشری عملی تر شود، علاقمندی و دسترسی به آن سهل تر میشود. آگاهی، ارتباطات و توسعه ی دانش، حقوق فرا ملی را در سطح وسیعی از جهان گسترش داده و هر چه بشریت از فرامین عقلی خود استمداد جوید و رشد فکری اش شکوفا تر شود، به حقیقت حقوق انسانی خود، بیشتر پی میبرد.

مسئلهء نقض حقوق بشر و تجاوز به حقوق و آزادی های اساسی افراد انسانی، بخصوص از سوی دولت ها و قدرت های حاکم، نسبت به افراد تحت حکومت شان و پیدا کردن راه حلهای موثری برای جلو گیری از این وضع و تضمین حمایت از حقوق افراد، یکی از نگرانی های مهم نظام بین المللی امروزی است. جامعهء جهانی امروز، پس از خاتمهء جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل متحد بر اساس منشور ملل متحد به تعدادی از حقوق و آزادی ها، وصف مقبولیت بین المللی بخشیده و از همهء دولت ها با وجود اختلاف در نظام حکومتی و رعایت استقلال آنها، میخواهد که آن حقوق را رعایت کنند و بدانها احترام بگذارند. لزوم حفظ استقلال هر کشور و عدم دخالت در امور داخلی آن، که از سوی منشور ملل متحد نیز به رسمیت شناخته شده، تضمین رعایت حقوق افراد را، که احیاناً مورد ظلم و تجاوز حکومت قرار میگیرند، دچار اشکال کرده و به هر حال، این امر از حساسیت خاصی بر خوردار است.

از سوی دیگر مطالبی که برخی حکومت ها نسبت به اتباع خود روا داشته و میدارند و یا قوانین تبعیض آمیز و ظالمانه ای که وضع و اجرا میکنند و حقوق اساسی شهروندان خود را رعایت نمی کنند، امریست که وجدان جامعه ی جهانی نمیتواند از آن بی تفاوت بگذرد.

موضوع بحث جهانی شدن حقوق بشر، بحث ساده و روان نیست و تحقق آن با همه ی تلاش ها و جد و جهد به آسانی میسر نیست. ولیکن جهان با عزم عمومی میتواند به مراحل و مدارجی از حقوق بشر برسد، که حقوق و پایه های اساسی حقوق بشریست با پذیرش تعهدات دولت ها و عضویت دول در سازمان ها و کنوانسیون ها، به نوعی ضمانت های اجرای آنرا توسعه بخشند. سازمان ملل متحد از ابتدای تشکیل و شروع به فعالیت خود، یکی از کارهای عمده ی خویش را معطوف به این امر، و ایجاد خط و مش ها و مکانیزم هایی برای ملزم کردن دولت ها، به رعایت موازین شناخته شده ی حقوق بشری نموده است: یکی طرح و تصویب قطعنامه ها و بخصوص کنوانسیون ها و ترغیب دولت ها به امضا و تصویب آنها، از طریق الزام قراردادی، متعهد به اجرای موازین حقوق بشری بشوند و در مراجع بین المللی جوابده، میزان عمل به این تعهد قراردادی خود باشند.

دیگری صبغه ی قاعدهء حقوقی یا عرف حقوق بین المللی به برخی مفاهیم و موازین حقوق بشری دادن، به گونه ای که برخی از مفاهیم حقوق بشری به عنوان یک عرف مسلم بین المللی شناخته شود و تخلف و تجاوز از آن نقض موازین بین المللی محسوب گردد و خود این امر نوعی تضمین برای رعایت آنها از سوی دولت ها باشد. البته نوع دوم، هنوز به نتیجهء مطلوب نرسیده و روش اول نیز که به نحو گسترده ی مورد استفاده واقع میشود، هر چند تا حدودی موثر است، ولی ضمانت اجرائی کافی برای آن وجود ندارد، ولی تلاشی است که صورت گرفته و به نحو فزاینده یی ادامه دارد.

هدف از تحقیق این رساله بیشتر ارتباط میگیرد به شرایط و اوضاع جامعه و برداشت های متفاوتی که از حقوق بشر، اعلامیه ها و کنوانسیون های متعددی که در مورد این مهم در سطح بین المللی و منطقوی به تصویب رسیده است و مردم عزیز کشور ما چون با این واژه ( حقوق بشر) از مدت کمی است که آشنایی حاصل نموده اند و امروز این واژه از هر واژهء دیگر مورد استعمال بیشتر دارد و این امر سبب شده است که عدهء به آن با شک و تردید نگاه کنند و آن را پدیدهء وارداتی از خارج و کاملاً غربی و ضد ارزشهای ما تلقی کنند و این باور حتی در موسسات تحصیلات عالی و در نزد جوانان ما نیز تا حدی زیادی سرایت نموده است. مردم ما واقعاً این حق را هم دارند، چون تا هنوز هیچ تحقیقی در بارهء مفاد این اعلامیه ها صورت نگرفته است. بناً با در نظرداشت اهمیت موضوع برایم انگیزه مضاعف ایجاد شد تااعلامیه ها و کنوانسیون های بین المللی و منطقوی در ارتباط با حقوق بشر را به تحقیق بگیرم.  

با توجه به آنچه ذکر شد، این اثر در بر دارندهء پیشگفتار، فهرست مطالب مقدمه و هدف تحقیق، متن، نتیجه،  پیشنهادات و فهرست مآخذ می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعریف حقوق بشر و مفاهیم آن

تعریف حقوق بشر

متاسفانه حقوق بشر در کشور ما با یک پیش داوری منفی همراه است. عده ای میگویند، حقوق بشر یک پدیده ی غربی است و ریشه های سکولاریستی دارد و اهل دین و دیانت باید، با آن مخالفت کند. به نظر بنده این طرز فکر یک القای ناثواب و زیانبار است، که اذهان عامه را در جوامع اسلامی مخدوش میسازد.

1 - بهمن آقایی ، فرهنگ حقوق بشر،  ( تهران: انتشارات احمدی، چاپ اول، سال 1366) ، ص 22.

 
در حالی که حقوق بشر اصول و قواعد منظمی است، برای سامان دادن رابطهء افراد هر جامعه با یکدیگر و با دولت و روابط انسانها وملت ها در صحنه ی بین المللی با یکدیگر. حقوق بشر معیار نخستین و اصلی برای تنظیم رابطه ی اجتماعی انسانها وملت ها با یکدیگر در جهان حاضر است.(1) سخن گفتن از حقوق بشر مقدم بر این مطلب است، که انسانها تابع کدام فرهنگ و یا دین هستند، چه نژاد و چه ملیتی دارند، در شرق عالم زندگی میکنند، یا در غرب عالم. بحث از حقوق بشر بر بحث  فرهنگهای مختلف، قومیتهای مختلف و مانند اینها مقدم است. حقوق بشر در دنیای امروز به این جهت مطرح شده، که به ستم گری ها، خصومت ها، جنگ ها و خونریزی ها، که در طول تاریخ بشر به عناوین مختلف و تحت نام دین، نژاد، ملیت و هر عنوان دیگری واقع شده، به صورت نسبی پایان داده شود و زندگی برای افراد جوامع قابل تحمل گردد. در یک عبارت ساده میتوان حقوق بشر را چنین تعریف کرد: حقوق بشر عبارت از حقوق و برخورداری های حد اقل مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است، که بشر بخاطر بشر بودنش، صرفنظر از تمام تعلقات باید از آن برخوردار بوده و در صورت نقض و نادیده گرفتن آنرا مطالبه نماید.(1)

 

 
 


مفاهیم حقوق بشر

مهمترین پرسشی که باید در بحث مفاهیم حقوق بشر به آن توجه کنیم، اینست که مفهوم حق در حقوق بشر چیست؟

منظور از حقوق در این بحث، حقوق تشکیل دهنده ی نظام سیاسی و اجتماعی است. نه حقوقی که به لحاظ اخلاقی به عهدهء هر کس است. مثلاً اینکه فرزند، چه حقوقی بر عهدهء پدر دارد و پدر چه حقوقی بر عهدهء فرزند، ربطی به مسئلهء حقوق بشر ندارد. تمام آنچه در حقوق انسانها بر یکدیگر در کتابهای اخلاق بر شمرده شده، بیرون از بحث حقوق بشر است. آن حقوق صرف یک نظام اخلاقی را تشکیل میدهد و اصلاً این کاربرد را ندارد، که جایگاه انسانها را در زندگی اجتماعی مشخص کند و حد و مرز هر کس را به گونه ای تعیین کند، که ضمانت اجرائی داشته باشد. نکته ی اساسی در این باب این است، که زبان بیان آن حقوق اخلاقی در متون دینی زبان بیان تکلیف است و نه حقوق به آن معنا، که در فلسفه ی حقوق از آن صحبت میشود. مثلاً حقوق پدر بر عهدهء فرزند یا حقوق فرزند بر عهدهء  پدر که در متون دینی از آن صحبت شده، عبارت از تکالیف فرزند و پدر در مقابل یکدیگر است. و تمام حقوق اخلاقی از همین قبیل است.

1 – محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین،( تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، سال 1381)، ص 200.

 
حقوق در اعلامیهء حقوق بشر، سه پایه و مقوم دارد. پایهء اول، عبارت است از دارندهء حق، یعنی هر فرد از افراد جامعه. پایهء دوم، مخاطبان آن حق اند، مثلاً وقتی از آزادی بیان سخن میگوییم، دارندهء این حق افراد جامعه اند و مخاطب این حق در درجهء اول دولت و در معنای عام کلمه کل دستگاه اداره کننده کشور است. پایهء سوم، موضوع حق است، مثلاً ( آزادی بیان). اگر هر سه پایه موجود باشد در آن صورت میتوانیم از حقوق بشر سخن بگوییم. پس حقوق بشر تنها در جایی معنا پیدا میکند، که جامعه ای هست و انسانهایی با هم زندگی میکنند. اگر جامعه مطرح نباشد حق برای انسان معنا پیدا نمی کند.

مثلاً حق آزادی بیان در جایی معنا پیدا میکند، که مخاطبان و شنوندگانی وجود دارند. همه ی حقوق بشر در نظام اجتماعی و سیاسی معنا پیدا میکند و به همین علت است، کسانی که به حقوق بشر باور دارند به لزوم نظام سیاسی، اجتماعی دیموکراتیک نیز باور دارند. باور به حقوق بشر از باور به دیموکراسی نمیتواند جدا شود. زیرا حقوق بشر اساساً یک موضوع سیاسی – اجتماعی است.(1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



1 - مجتهد شبستری، همان اثر، ص 205.

 
 

 


منابع  و مبانی حقوق بشر

 

 منابع حقوق بشر

در زندگی گذشتهء بشر موضوعی تحت عنوان حقوق بشر وجود نداشته است و این عبارت نیز در هیچ جا مورد استعمال قرار نگرفته است. اما مجموع عواملی بوده اند، که امروزه از آنها به عنوان اعم، منابع حقوق بشر ذکر میشود. که آن را ذیلاً به بررسی میگیریم.

 

1 – مذهب

مذهب یکی از نیروهای سازنده ی حقوق در کشورهاست. واژه ی حقوق بشر گرچه در مذاهب سنتی وجود نداشته است، ولی از نگرش مذهبی، الهیون نظریه ی را ارائه میدهند، که آن نظریه بر تر از قواعد و مقررات دولت ها می باشد و در حقیقت منشأ آن را از خدا وند می دانند. این نگرش در ادیان و مذاهب مختلف به وضوح آمده است، مثلاً قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمانان برای انسانها کرامت خاصی قایل است. در انجیل که کتاب مقدس پیروان حضرت عیسی مسیح است، هم از ارزش والای انسانها سخن گفته شده است و این اندیشهء مقدس و انسانی در مذاهب دیگر و در سنت یهودی با تفکر خدا شناسی بیان شده است. صلح و دوستی و مساوات و برابری و ظلم ستیزی و توجه به حق و عدم انجام گناهان می تواند به عنوان منابع حقوق بشر بیانیه ی مشترک ادیان در راستای اعتلای حقوق بشر باشد. مرام و اعتقادات والای انسانی مشترک مذاهب می تواند، بهترین و عالیترین راه حل های مشترک فرهنگی جهان را به دنبال داشته باشد و ارمغانی برای بشریت و همواره به عنوان منابع مهم حقوق بشری در قالب یک منطق سلیم از آن بهره ی کافی در جهت رفع موانع صلح و دوستی گرفت.(1)

 

2 – حقوق طبیعی

1 - جهانبخش ابراهیمی، سیری در حقوق بشر، (تهران: انتشارات زوار، چاپ اول، سال 1383)، ص 46.

 
حقوق طبیعی منحیث یکی از منابع حقوق بشر عبارت است از: "حقوقی که به موجب قانون طبیعت به افراد آدمی تعلق دارد، مانند حق زندگی، حق آزادی و حق مالکیت و نیز به عقیدهء جان لاک و پیروان او، حق شرکت در تشکیل حکومت می باشد."

نظریهء حقوق طبیعی را تاریخ بس کهن و قدیمی است، که آغاز آنرا به تحقیق میتوان چند قرن قبل از میلاد مسیح دانست. از همان ازمنهء باستان فلاسفه و حکما در بارهء حقوق طبیعی بحث کرده آنرا شالوده ی پایداری برای بنای عظیم و رفیعی قرار داده اند، که حقوق بشر نام گرفته و پناهگاه محرومان اجتماع شناخته شده است. نظریهء حقوق طبیعی با وجود قدامت هنوز تازگی خود را از دست نداده و اصول کلی آن مورد قبول کسانی است، که به حقوق بشر اعتقاد دارند و در اشاعهء آن میکوشند. سقراط حکیم یونانی به قوانین طبیعت که منشأ حقوق طبیعی است معتقد بود و زمام داران را تشویق میکرد، که این قوانین را کشف کنند و ادارهء امور و حکومت بر مردم را بر اساس آن استوار سازند.

هوگوگروسیوس حقوقدان شهیر هالندی حقوق طبیعی را دستور عقل سلیم می داند و عملی را خوب و ضروری می شمارد که با طبیعت منطقی و اجتماعی سازگار باشد.

توماس پین درکتاب حقوق بشر می نویسد: تمام افراد بشر آزاد و با حقوق طبیعی متساوی به دنیا آمده اند. و آنچه که وابسته به طبیعت بشر است، نمی تواند به وسیلهء بشر نابود شود. در حقیقت هیچ چیز نمی تواند مقام طبیعی بشر را زایل سازد.

از مجموعهء تعاریفی که از حقوق طبیعی شده، میتوان آنرا چنین تعریف کرد: حقوق طبیعی عبارت است از یک سلسله حقوق ازلی و ابدی و لایتغییر و غیر قابل انتقال و غیر قابل تجزیه که مشمول مرور زمان نمیشود و عموم افراد بشر را از هر نژاد و هر جنس صرفنظر از رنگ، پوست و میزان ثروت و موقعیت اجتماعی شامل است.

این حقوق بر طبق قانون و ناموس طبیعت مقرر گردیده بنا بر این هیچ یک از قوانین موضوعه ی بشری نمیتواند این حقوق را از افراد سلب کند و یا نقصان و کاهشی در آن پدید آورد، مگر به حکم قوانین طبیعی، یعنی برای رعایت حقوق دیگران. نفوذ و تاثیر آن چنان است، که هیچ فردی حتی نمیتواند این حقوق را از خود سلب و خویش را از استفادهء از آن محروم سازد.(1)

حقوق طبیعی مختص افراد آدمی است و به دسته جات و سازمان ها و به عبارت دیگر به شخصیت های حقوقی تعلق نمیگیرد. از اینرو دکترین حقوق طبیعی با نظریه ی اصالت فرد بستگی نزدیک دارد.

 



1 - ابراهیمی، همان اثر، ص 50 .

 
 

 


3 – اثبات گرائی

یکی از منابع حقوق بشر اثبات گرائی است. طرفداران این گروه معتقد هستند، که حقوق طبیعی موجبات حقوق بشر را فراهم نمی کند و در واقع انکار می کنند، وجود از منبع از پیش موجود حقوقی را و همهء قدرت را تجویز شده از دولت و مقامات می دانند. عقیده و باور اثبات گرائی طرح حقوقی بالاتر و برتر از واقعیات تجربی نظام های حقوقی را نمی پذیرد و بلکه وجود چنین حقوقی را نفی می کند، اثبات گرا ها منبع حقوق بشر را تنها در مصوبات نظام حقوقی با ضمانت های اجرائی آن میدانند. زیرا طرفداران این مکتب بر این باور اند، که نظامات و دولتها از طرفداران نظریه ی فیلسوفانی چون ساوینی از آلمان و سرهنری مین انگلیسی هستند، که ادعا دارند، حقوق، کارکرد متغیر فرهنگی است. البته اثبات گرائی منتقدانی هم دارد، که بر این عقیده هستند، که اقتدار دولت موجب بروز قواعدی نا عادلانه خواهد شد. که فاقد توانایی و جلب وفاداری مردم میشود. تا جاییکه درست در مقابل حقوق و قواعد حقوق بشر قرار میگیرد.(1)

 

4 – خدا جویی

خدا جویی اصلیست که همه ی ادیان آنرا با دل و عقل پذیرفته اند. خدا جویی به عنوان قدرت نهایی و علت العلل، بشریت را به سمتی هدایت میکند، تا بشر با همنوع خود در رفتار و آداب بهترین شیوه را بکار گیرد. تا مورد مواخذهء پروردگارش قرار نگیرد. خدا جویی رسیدن به مرحله ی کمال و کرامت انسان است، که انسان خدا جو برای آن هدف مهم همهء تلاش خود را بکار می بندد، تا از طریق توجه به معنویات به این مرحله ی عالی برسد. خدا جویی به عنوان منابع حقوق بشر مورد پذیرش الهیون جهان قرار گرفته است. البته ذکر موارد فوق به عنوان منابع حقوق بشر دلیل بر این نیست که عقاید دیگری در این خصوص وجود ندارد.(2)

 

مبانی حقوق بشر

1 - عبدالرحمن شها، حقوق بشر در اسلام، ترجمه هیبت الله نژندی منش،( مشهد: انتشارات شیخ السلام، چاپ اول، سال 1382)، ص 23.

2 - ابراهیمی، همان اثر، ص 48 .

 
حقوق بشر نشأت گرفته از مبانیی است، که انگیزه ی بنای حقوق بشر را تشکل میدهد، که هر کدام از مبانی، مقبول اجتماع واقع میشود و بشر به تاثر از آن حقوق، ارزش های انسانی را پذیرا است، که ما اینک آن مبانی را به شکل مختصر به معرفی میگرییم.

 

1 – حق خواهی

بشر طالب حق خواهی است. حق خواهی نوع رفتار مثبتی است، که کشش و جاذبه ی آن در درون انسانها قرار دارد. در جهان بشریت کسی نیست؛ که با کلمه حق آشنا نباشد و تعبیر آن را نداند. تمام حوادث وحشتناک ضد بشری، که در طول تاریخ اتفاق افتاده؛ دیری نگذشته که درنده خویی عاملین آن حوادث برای افکار جهانی به اثبات نرسیده باشد. و تکرار چنین حوادث به همین نحو خواهد بود. چونکه سیر تکاملی زندگی انسانها به وسیله ی حق و حقیقت است و میتواند به عنوان مبانی حقوق بشر مورد توجه عموم بشریت قرار گیرد.(1)

 

2 – عدالت خواهی

عدالت کلمه ی زیبایی است، که مفهوم زیبایی را هم به دنبال دارد. بشریت در طول تاریخ برای اجرای عدالت و تحقق اهداف عدالت، شیرینترین محور زندگی خود را در این راه فدا نموده است تا عدالت و روح بلند عدالت در زندگی آرمانی بشریت مقاوم و پا بر جا بماند. عدالت گوهر نابی است، که بیدرنگ با حقوق اولیه و اساسی انسان ها در ارتباط نزدیک است. تحقق جهانی شدن حقوق بشر بستگی به توسعهء عدالت در کشورهای جهان دارد. دنیای بدون عدالت، دنیای بدون حقوق بشر است. در هر مرام و مسلکی میتوان شعله ی صحیح عدالت را که منشأ پیدایش حقوق بشر است، فروزان کرد. عدالت جزو اولین پله های عبوری حقوق بشر است و حکومت ها باید به خوبی آنرا درک و برای مردم خود به کار گیرند، با این وصف میتوان گفت، عدالت یکی از ارکان مهم حقوق بشریت است و هر کشوری در توزیع و توسعه ی عدالت موفق باشد، به اهداف انسانی حقوق بشر نزدیک و نزدیکتر خواهد شد.(2)

 

3 – ظلم ستیزی

1 - عبدالله جواد آملی، فلسفه حقوق بشر، (تهران: مرکز نشر اسرأ، چاپ سوم، سال 1375)، ص 22.

2 - زین العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، ( تهران: نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، سال 1375)، ص 197.

 
روحیه ظلم ستیزی به عنوان اصل قابل قبول در دل بشر دوستان جایگاه عمیقی دارد. بشر فی نفسه ظلم را زشت و مقابله با ظلم را امر درخور ستایش می داند. ظلم به ملت ها یکی از بارزترین زایل کننده ای حقوق بشریت است و در هر کجای دنیا کوچکترین ظلمی به مردم وارد آید، در گوشه ی دیگر دنیا آنرا پدیده ی منفور میدانند. ریشه ی اکثر انقلابهای جهان بر اثر ترویج ظلم ظالمان، به مردم مظلوم و محروم است. شکی نیست که شیوه ی ظلم دنیای کنونی، با دنیای گذشته، تفاوت آشکار دارد. امروزه ممکن است، ظلم از حوزه و قلمرو سرزمینی به وسیله ی تکنالوژی خارج شود و به ملل دنیای دیگر سرایت کند. بهترین شیوه ی رعایت حقوق بشر، ارتقای آگهی مردم جهان نسبت به عمل مذموم ظلم است، که باید مردم جهان همواره از آن بیزار باشند و بی میلی خود را نسبت به آن در قالب تشکل ها اعلام کنند. بنا بر این هر چند که ظلم بد است و رفتار ظالمانه هیچ محبتی را به سوی خود جلب نمیکند، روحیه ی ظلم ستیزی هم میتواند، مبنای خوبی برای حقوق بشر باشد.

 

4 – عقلانیت

یک از مبانی بسیار مهم حقوق بشر عقلانیت است. بشر به توسعه فکری رسیده است، که با کمک عقل خود میتواند خوب را از بد تشخیص و سپس به نیازهای اجتماعی و نیازهای درست زیستن خود پی ببرد. عقل بهترین چراغ هدایت و سعادت بشریت است، که بشر با تمسک به آن میتواند؛ به بلند ترین قله ی با صفای انسانیت برسد. عقل در معنا همان نقطه ی مقابل جهل است. جهل جز تاریکی و ظلمت چیزی را به همراه ندارد. جهل بشریت حقیقت را در دل انسانها محو و او را به سوی گمراهی و خود خواهی سوق میدهد و برای رهایی و نجات خود، با استفاده از دانش و نیروی عقل میتواند، به اهداف والای انسانی برسد. عقل، بشر را متحرک میسازد و برای رسیدن به حقیقت عالم انسانی، همیشه در کنار اوست تا حقوق انسانی به عالیترین وضع به جامعه عرضه شود. بعید نیست، که بگوییم عقلانیت یکی از مبانی قابل توجه حقوق بشریت است و بشر همواره برای زندگی بهتر محتاج به عقلانیت است و عقلانیت میتواند، به عنوان مبانی حقوق بشر، نقش موثر و فراوانی را در جهت توسعهء کشور فراهم کند.