تعریف علم تفسیر
فصل اول تعریف علم تفسیر تفسیر در لغت: بمعنای ایضاح و اظهار است، و از (فسر) بمعنای آشکار ساختن و روشن ساختن گرفته شده است.[1] و همچنان بمعنای تبیین و ایضاح است چنانکه درین مورد خداوند متعال(جل جلاله) فرموده است (وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا) [2] ترجمه: هیچ مطلب را با تو در میان نمی گزارند، مگر آن که پاسخ راست و درست بهترین تفسیر آن را بتو ارایه میدهم. پس «تفسیر» از «فسّر» مأخوذ است، و آن به معنی «بیان و کشف» است چنانکه در قاموس «الفسر الإبانة وکشف المغطی کالتفسیر» آمده است، و فعل ثلاثی آن از باب «ضَرَب و نَصَرَ» است. علامه ابن منظور افریقی رحمهالله در «لسان العرب» میگوید: «الفسر» یعنی «بیان» چنانکه گفته میشود: «فَسَرَ الشیءَ وَفَسَّرَه» آن را بیان کرد. و تفسیر به معنی بیان و آن هم بیان مراد الفاظ مشکل. و چون تمام مشتقات ماده «فسّر» بر معنی «بیان، کشف، توضیح و اظهار» دلالت دارد، پس میتوان گفت: تفسیر کلام یعنی بیان معنی، شرح، توضیح، کشف مراد و برطرف نمودن اشکال آن. بنابراین، بعضی از اهل علم گفتهاند: «تفسیر» آن علمی است که ابهام و مشکلات کلام را حل میکند. [3] همچنان برای برهنه سازی و کشف معنوی از طریق روشن گردانیدن معانی معقول که در پیش پرده الفاظ وجود دارند، استعمال میشود البته کاربرد آن در مورد کشف معنوی بیشتر و رایج تر است. [4] تعریف اصطلاحی تفسیر تفسیر در اصطلاح علم است که در آن از الفاظ قرآن مجید بحث میشود. تا مفسر بقدر توان بشری معانی آن الفاظ و مراد الله تعالی را از آن درک کند. برخی گفته اند: تفسیر آن است که در کتاب و سنت بصراحت بیان شده باشد زیرا معنای آن ظهور و ضوح است. گروهی گفته اند: تفسیر بیان لفظی است که جز یک معنای احتمال معنای دیگر ندارد.[5] اما در مورد معنای اصطلاحی تفسیر: روشن ترین تعریف، تعریف است که حافظ سیوطی از امامی زرکشی نقل میکند. که گفته است، تفسیر علم است که بوسیله آن مضامین کتاب خداوند(جل جلاله) که آن را برای پیغمبرش حضرت محمد(ص) نازل کرده است فهمیده و فهمانیده میشود و روش بیان معانی و حکمت ها و احکام قرآن استخراج و ستنباط میشود. برخی گفته اند: تفسیر علم است که در آن راجع به گفتارهای قرآن مجید از جهت دلالت آنها بر مقصود خداوند متعال در حد توان بشر گفتگو میشود.[6] غایه علم تفسیر: تمسک به قرآن که دست آویز محکم و وسیله وصول سعادت دنیا و آخرت است.[7] هدف تفسیر تلاش برای پرده برداشتن از بعضی منظورها و رسیدن به بعضی تاویل هاست. یعنی هدف تفسیر یا بالاترین حدّ آن، تاویل است. فرق بین تفسیر و تأویل: در تعریف تفسیر گفتهاند: تفسیر علم فهم قرآن و بیان معانی، و استخراج احکام و حکمتهای آن است. و در تعریف تأویل آمده است: تأویل یعنی بردن آیه به معناهایی که آیه شامل آنها میگردد. این یکی از تعاریف متعددی است که دانشمندان ارائه کردهاند و براساس همین اختلاف نظر است که پیرامون فرق تفسیر و تأویل نیز، نظریات متفاوتی وجود دارد:[8] 1- ابوعبید و گروهی از علما میگویند: هر دو یک معنی دارند و این در بین علمای متقدمین رایج بود. 2- امام راغب رحمهالله میفرماید: «تفسیر» از «تأویل» عامتر است؛ زیرا تفسیر در الفاظ و تشریح کلام الهی و کلام انسانها و مفردات کلمه بکار میرود ولی «تأویل» در معانی و تشریح کتب الهیات و معنی جملات. 3- امام ابومنصور ماتریدی رحمهالله میگوید: «تفسیر» تعیین مراد قطعی قرآن است که اگر با دلیل قاطعی همراه باشد، شهادتی بر مراد قطعی خداوند است که آن را تفسیر صحیح مینامند و اگر نه «تفسیر به رأی» است که شرع آن را ممنوع کرده است ولی «تأویل» ترجیح غیر قطعی یکی از احتمالات الفاظ قرآن را گویند. 4- جمعی از علما گفتهاند: «تفسیر» معنی با روایت، و «تأویل» معنی با درایت است. 5- «تفسیر» بیان معنی و مطلبی که از عبارت قرآن، مفهوم میشود و «تأویل» آن مطلبی که از اشاره قرآن معلوم میگردد. و این نظریه مشهور علمای متأخرین است که علامه آلوسی رحمهالله در مقدمه تفسیر «روح المعانی» به آن اشاره نمود، او پس از بررسی اقوال علما در این موضوع میگوید: به نظر من فرق در میان «تفسیر و تأویل» بر حسب عرف بود که مخالف عرف فعلی ماست. دکتر ذهبی آن تعریفی را که «تفسیر» به روایت و «تأویل» به درایت است برگزیده. علامه محمد تقی عثمانی در علوم القرآن قول ابوعبید را ترجیح داده است دکتر احمد حسن فرحات، یکی از علمای معاصر میگوید: به نظر من چون «تفسیر» به معنی کشف، بیان و توضیح است و «تأویل» یعنی بازگشتن، باز گردانیدن، صرف و تدبیر. پس در بین اقوال علما تعارضی وجود ندارد؛ زیرا هر یکی از آنها به بررسی بخشی از معنی «تفسیر و تأویل» پرداخته است. دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی میگوید: رأی استاد دکتر فرحات درست است که تقریباً اکثر اقوال گذشته با یکدیگر چندان تفاوتی ندارند ولی فهم حقیقی قرآن مجید و استخراج احکام از آن به هر دو امر اساسی (تفسیر و تأویل) وابسته است، و کسی که میخواهد در آیات قرآن مجید تدبّر و اندیشهای داشته باشد باید به هر دو امر مهم و اساسی (تفسیر و تأویل) آگاهی کامل داشته باشد.[9] قواعدی که مفسر بدان احتیاج دارد: قرآن به زبان عربی نازل شده است و قواعد زبان عربی که قرآن بدان نازل شده به شکل متواتر از کتب نحو و صرف و لغت به ما رسیده است و عرب زبانهایی که امروزه عربی صحبت میکنند با زبان قرآن فاصلهی زیادی دارند لذا مجرد تکلم به عربی برای فهم قرآن کافی نیست و باید چه عرب و چه عجم زبان عربی فصیح را که قرآن بدان نازل شده خوب یاد بگیرند و این امر بدون مراجعه به کتابهای مزبور میسر نیست، در اینجا مناسب است بعضی از نکات مهم که بیشتر آنها غالباً مخصوص قرآن است و در کتابهای لغت علی العموم بدانها اشاره میشود یاد کنیم، این نکات در قالب موضوعات زیر بیان میشود: 1- ضمائر 2- تعریف و تنکیر 3- افراد و جمع 4- مقابلهی جمع با جمع و جمع با مفرد 5- الفاظی که به ظاهر مترادفند ولی در حقیقت چنین نیست 6- سؤال و جواب 7- فرق بین جملهی اسمیه و فعلیه 8- عطف 9- نکات متفرق دیگر.[10] مفسران صحابه : مفسران صحابه بسیارند که البته مشاهیرشان ده نفرند: خلفای راشدین، ابن مسعود، ابن عباس، اُبیبن کعب، زیدبن ثابت، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر ـ رضیالله تعالی عنهم اجمعین ـ . در میان خلفای راشدین بیش از همه از حضرت علی ابن ابیطالب رضی الله عنه «روایات» تفسیری رسیده است، و از سه خلیفه دیگر بسیار کم نقل شده است، و علت این تفاوت، زودتر از دنیا رفتن آنان است و اشتغالشان به امور مملکت و نیاز کمتر به نقل روایات تفسیری؛ زیرا در عصر آنان علما و مفسران زیادی وجود داشت. از جمله صحابهای که غیر از آن ده نفر روایاتی در تفسیر دارند، حضرت ابوهریره، انسبن مالک، عبدالله بن عمر، جابربن عبدالله و سیده عایشه امالمؤمنین ـ رضیالله تعالی عنهم اجمعین ـ را نیز باید نام برد، البته روایات تفسیری که از این بزرگواران رسیده در مقایسه با آن ده نفر که قبلاً نام برده شدند بسیار اندک است[11] تعریف سوره: سوره در لغت: بمعنای رفعت و بلندی است. و در اصطلاح اطلاق آن بر طائفه مستقل میشود که مرکب از آیات قرآنی بوده دارای ابتدا و انتها باشد. اقسام سوره ها: تعداد سوره های قرآنی که (114) میرسد به 4 چهار قسم تقسیم شده مطول، مئین، مثانی، و مفصل. الف – مطول: یعنی سوره های دراز و طویل که هفت سوره است. بقره، آل عمران، مائده، انعام، اعراف، و انفال. ب – مئین: یعنی سوره های که آیات آنها زیاتر از صد باشد. ج – مثانی: یعنی سوره های که آیات آنها کمتر از صد باشد. و از این سبب میگویند که نسبت به سوره های مطول و مئین زیاد تکرار و قرائت میشود. د – مفصل: عبارت است از سوره های کوتاه که در قسمت آخر قرآن نوشته میشود و از این لحاظ مفصل میگویند که بسبب مختصر و کوتاه بودن زود زود توسط بسم الله جدا میشوند. و این سوره ها از از سوره حجرات شروع و با آخر قرآن ختم میگردد.[12] مکی و مدنی بودن سوره ها: برای درک بیشتر کتاب خدا لازم است انسان مکی و مدنی قرآن را بشناسد زیرا وقتی که انسان مکان و مناسبت زمان صدور امری را بداند فهمش نسبت بدان چیز عمیقتر و تصورش دقیقتر خواهد بود، مقصود از مکی قسمتی از قرآن است که در عهد اول نبوت بر رسولالله صلی الله علیه وسلم نازل شده است یعنی زمانی که رسولالله صلی الله علیه وسلم در مکه بودند و مشرکان را به یکتاپرستی و مسائل کلی انسانی دعوت میکردند و همهی مخاطبان یا غالب آنان کافر و منکر بودند، آیاتی که در زمان پیش از هجرت نازل شده چه در خود مکه و چه در خارج از مکه، مکی به شمار میروند. و مقصود از آیات مدنی قسمتی از قرآن است که در عهد دوم نبوت رسولالله صلی الله علیه وسلم یعنی هنگامی که مسلمانان قدرتی یافته و برای خود دولتی تشکیل داده بودند، نازل شده است. در این آیات مسلمانان و مؤمنان مورد خطاب هستند و قوانین اجتماعی و تعالیم اخلاقی که باید بین آنها اجرا شود فروآمده است. علمای اسلام عنایت فراوانی به تشخیص مکی و مدنی داشته و دارند و در این مورد اوقات زیادی را صرف تحقیق و تتبع آن کردهاند اما در نتیجه آن اختلاف نظر دارند که در اینجا نزدیکترین قول به صواب را میآوریم. طبق این قول تعداد سورههایی که در مدینه نازل شده است بیست است: 1- بقره، 2- آلعمران، 3- نساء، 4- مائده، 5- انفال، 6- توبه، 7- نور، 8- احزاب، 9- محمد، 10- فتح، 11- حجرات، 12- حدید، 13- مجادله، 14- حشر، 15- ممتحنه، 16- جمعه، 17- منافقون، 18- طلاق، 19- تحریم، 20- نصر و تعداد سورههای مورد اختلاف دوازه است 1- فاتحه، 2- رعد، 3- رحمن، 4- صف، 5- تغابن، 6- مطففین، 7- قدر، 8- بینه، 9- زلزله، 10- اخلاص، 11- فلق، 12- ناس. و بقیهی سورههای قرآن بالا تفاق مکی است. خصوصیات وویژگیهای سوره ها: الف : ویژگیهای مکی : 1- از جهت ضوابط الف ـ هر سورهای که در آن سجده باشد مکی است. ب ـ هر سورهای که در آن (یأیها الناس) باشد و (یأیها الذین امنوا) نباشد مکی است جز سورهی حج که مکی است و در آخر آن (یأیها الذین امنوا) آمده است. ج ـ هر سورهای که در آن لفظ (کلا) آمده است مکی است. و در نیمهی اول قرآن لفظ کلا اصلا نیامده است. د ـ هر سورهای که با حروف مقطعه شروع شده بجز بقره و آلعمران مکی است و در سورهی رعد اختلاف است. 2- از جهت موضوع الف ـ هر سورهای که در آن قصه آدم و ابلیس آمده بجز بقره مکی است. ب ـ هر سورهای که در آن قصهی امتها و پیامبران گذشته است بجز بقره وآلعمران مکی است. ج ـ در سورههای مکی مورد خطاب در غالب کفارند. د ـ در سورههای مکی اصول شرع و توحید و دلائل آن و دعوت به فضائل آمده و مقدار کمی هم از تفصیلات قانونی در آنها صحبت شده است. هـ ـ در سورههای مکی غالب آیات کوتاه هستند. اما سورههای مدنی که بعد از استقرار دولت اسلامی نازل شدند، احکام و حدود و کفارات و تعلیمات اخلاقی و اجتماعی در آنها بیان شده است، آیات آنها غالبا طولانی و خود سورهها نیز غالبا طولانی هستند. از ویژگیهای موضوعی آنها میتوان خطاب به مومنان، مجادله با اهل کتاب، و کشف حال منافقان نام برد، اعتبار اینکه سورهای مکی یا مدنی است، اغلب آیات آن است، وگرنه امکان دارد در سورهی مکی آیاتی مدنی باشد مانند سورهی حج که همهاش مکی است بجز آیههای آخر آن که از سجدهی دوم شروع میشود يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (سوره الحج آیه 77). «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان رابپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد» و یا در سورهی مدنی آیات مکی باشد مثل سورهی انفال که گفته شده آیه: (وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ((انفال / 3) «و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كَشَند يا بكُشند يا [از مكّه] اخراج كنند، و نيرنگ مىزدند، و خدا تدبير مىكرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است» در آن مکی است.[13] ب : ویژه گیهای مدنی: مدنی آن سوره های است که بعد از هجرت نازل شده برابر است که نزول آنها در مدینه باشد و یا غیر مدینه، این تعریف از این سبب صحیح مشهور و جامع است. علت پیدایش این اصطلاح هم این است که حضرت محمد(ص) از طرف 23 سال نبود خود 13 سال در مکه و 10 دیگر در مدینه سپری نموده اند و محل نزول آیات در هر جای و در هر حالت خود شخص شخیص حضرت محمد(ص) بوده اند لذا تا وقتیکه هجرت ننموده بودند آیات منزله را بنام مکی و بعد از هجرت را به اسم آیات مدنی یاد میکنند.[14] چون دولتی اسلامی در مدینه تشکیل شد و طبعأ حفظ و امنیت دولت تقاضای قوانین و مقررات را مینمود. بنابرین سوره ها و آیات مدنی بطوری اغلب متضمن احکام، اوامر، و نواهی، حدود و عقوبات بوده و تمام قوانین مدنی، جنائی، حربی، فامیلی، اجتماعی، مالی و اقتصادی و بین المللی توسط همین سوره ها نازل و بیان شده. این آیات و سوره ها دشمنی یهود و نصارا را با اسلام حکایت مینمود و بایشان راجع به عقائد باطل و تحریفات شان دروازه مناقشه را باز و مفتوح نموده بود. بطور اغلب درین سوره ها خطاب به (یا ایهالذین آمنوا) صورت گرفته زیرا در مدینه مسلمانان قوی شده و دولت اسلامی را تشکیل داده بودند پس لازم بود که ایشان مستقیلأ و به نام دولت اسلامی شان خطاب کردند. آیات و سوره های مدنی غالبأ دراز و طویل است بر خلاف سورهای مکی.[15] سوره های وجود دارد که کاملأ مکی و یا مدنی میباشند. مثلأ: سوره مدثر کاملأ مکی و سوره آل عمران کاملأ مدنی است اما گاهی نیز چنین اتفاق افتاده است که کلی سوره مکی و ولی در آن یک یا چند آیه مدنی هم یافت میشود گاهی بر عکس مثلأ سوره اعراف مکی است ولی آیات ( و اسألهم عن القریة التی کانت حاضرة البحر و إذا أخذ ربک من بنی آدم ) مدنی هستند و هم چنین سوره حج مدنی است اما در آن چهار آیه یعنی از آیه 52 تا آیه 55 مکی میباشد پس واضح گشت که مکی و مدنی بودن سوره ای، اعتباری اکثریت آیات آن میباشد: مانند بعضی از آیات سورهای که پس از هجرت نازل شده اند ولی چون بیشتر آیات ابتدای آن در مکه نازل گشته اند به آنها مکی میگویند.[16] دلیل مدنی بودن سوره نصر: ابوبکر محمد بن حارث ابیض گفته است: که ابوالعباس عبیدالله محمد بن اعین البغدادی و حسان بن ابراهیم کرمانی و امیۀ الازدی از جابربن زید گفت: اولین سوره که از قرآن کریم در مکه نازل شده (اقْرَ أْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ) میباشد و اولین سوره که در مدینه نازل شده سوره بقره است وسپس سوره های دیگری به ترتیب ذیل نازل گردیده است : آل عمران، انفال، احزاب، مائده، ممتحنه، نصر ، نور، حج، منافقون، مجادله، حجرات، تحریم، جمعه، تغابن و غیره میباشد .[17] پیش در آمد سوره نصر: سوره نصر در مدینه نازل شده و در مورد (فتح مکه) بحث میکند که موجب سر بلندی مسلمانان و انتشار و گسترش اسلام در جزیرة العرب شد. بر اثر ظفر که برای مسلمین در( فتح مکه) نصیب شد ، ناخنهای شرک و گمراهی برکنده شده و دین و امت بتها از بین رفت . خبر از فتح مکه قبل از تحقق آن روشنترین دلیل صدق نبوت حضرت محمد(ص) میباشد.[18] وجه تسمیه سوره نصر: سوره نصر بدین سبب «نصر» نام گرفت که این فرموده خداوند(جل جلاله): (إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ) افتتاح شده است و مراد از فتح، فتح مکه مکرمه یعنی همان فتح اکبر است که فتح الفتوح نام گرفت. چنان که این سوره بنام «تودیع» نیز نامیده میشود.[19] تودیع: یعنی خدا حافظی، چراکه در آن خبر ضمنی از رحلت پیامبر (ص) است.[20] و یا وجه تسميه سوره عبارت از این است که: اين سوره بدين سبب «نصر» نام گرفت كه با اين فرموده خداي تبارك و تعالي: (إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ) افتتاح شده است و مراد از آن، فتح مكه مكرمه يعني همان فتح اكبري است كه فتحالفتوح نام گرفت. چنان كه اين سوره بهنام «توديع» نيز ناميده ميشود از آن روي كه رسول خدا ص بعد از نزول آن فقط هفتاد روز زنده بودند و در ربيعالاول سال دهم هجري به رحمت حق پيوستند. ابنعباس رضيالله عنهما ميگويد: «اين آخرين سوره قرآن كريم از نظر نزول است». ابنعمر رضيالله عنهما ميگويد: «اين سوره در ميانه ايام تشريق بر رسول خدا ص نازل شد پس دانستند كه اين پيام وداع است آنگاه سوار بر ناقه قصوي خطبه مشهور خويش را كه خطبه حجه الوداع است، ايراد نمودند». اما بنا به قولي ديگر: اين سوره قبل از فتح مكه نازل شد و از فتح مكه قبل از وقوع آن خبر ميدهد كه اين خود معجزهاي از معجزات نبوت ميباشد. امام رازي: اين قول را صحيحتر ميداند. در حديث شريف به روايت ابنعباس رضيالله عنهما آمده است كه فرمود: چون سوره «نصر» نازل شد، رسول خدا ص فرمودند: «با نزول آن خبر مرگ من به من داده شده است». اصحابرضی الله عنهم نيز بر اين معني متفقالقولاند و ايشان اين معني را از آن روي دانستند كه امر مطلق به تسبيح، تحميد و استغفار دليل بر آن است كه كار ابلاغ دعوت به اتمام رسيده است و اينخود اقتضا ميكند كه پيام آور حق ص از اين دنيا رخت سفر بر بندد. روايت شده است كه چون اين سوره نازل شد، رسول خدا ص خطابهاي ايراد كرده و در آن فرمودند: «إن عبدا خيره الله بين الدنيا وبين لقائه والآخرة، فاختار لقاء الله: همانا خداوند بندهاي را در ميان دنيا و ميان آخرت و لقاي خويش مخير گردانيد پس او لقاي خدا را انتخاب كرد». (إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ) «چون نصرت الهي و فتح فرارسد» يعني: اي محمد ص! آنگاه كه پيروزي الهي برايت عليه دشمنانت قريش به ظهور آيد و مكه بر تو گشوده شود. نصر: عبارت از تأييدي است كه دشمنان با آن مغلوب گرديده و مسلمانان بر آنان برتري پيدا كنند. فتح: گشودن ديار دشمنان و ورود به خانههايشان و نيز گشايش دلهايشان براي پذيرش حق است. پس فرق در ميان «نصر» و «فتح» اين است كه: نصر همچون سببي براي فتح ميباشد، از اين جهت ابتدا نصر ذكر شد و سپس فتح بر آن عطف گرديد. مناسبت سوره «نصر» به ماقبلش: هنگام که خداوند(جل جلاله) در آخر سوره (کافرون) خبر از اختلاف دین اسلام ( دین که پیامبر (ص) به آن دعوت میکرد)با دین کفار داد. بعدأ خداوند(جل جلاله) درین سوره تنبیه کرده به اینکه دین کفار به نزدیکی از بین خواهد رفت . دین پیامبر(ص) پیروزی و نصرت را نصیب میشود. وقت آمدن فتح و نصرت به این طرز بیان گردیده است که دین اسلام بیشترین پیرو را با خود دارا میباشد . همچنان درین سوره بیان فضل و مرحمت خداوند(جل جلاله) بر پیامبرش بواسطه نصرت و پیروزی پخش و نشر شدن اسلام و پیش آمدن مردم گروه گروه به دین پیامبر اسلام خبر میدهد.[21] محتوای سوره نصر: علما اجماع دارند به اینکه این سوره (نصر) بسوی فتح مکه و نصرت پیامبر(ص) بالای مشرکین و انتشار دین اسلام از طرف جزیرة العرب و از بین رفتن تاریکی شرک و بت پرستی و خبر دادن به نزدیک بودن اجل پیامبر(ص) و امر نمودن پیامبر(ص) بتسبیح رب، و حمد و استغفاراو اشاره میکند .[22] فضیلت و جایگاه سوره نصر: این سوره در مدینه و بعد از هجرت نازل شده است و در آن بشارت و نوید از پیروزی عظیم میدهد که به دنبال آن مردم گروه، گروه وارد دین خدا(ج) میشوند، و لذا بشکرانه این نعمت بزرگ پیامبر(ص) را دعوت به تسبیح، حمد، و استغفار میکند. گرچه در اسلام فتوحات زیادی رخ داد، ولی فتح یا مشخصات فوق جز «فتح مکه» نبود، بخصوص اینکه: طبق بعضی از روایات، اعراب معتقد بودند: اگر پیامبر اسلام(ص) مکه را فتح کند و برآن مسلط گردد، دلیل بر حقانیت او است: چرا که اگر بر حق نباشد، خدا چنین اجازه را به او نمی دهد، همان گونه که لشکر عظیم «ابرهه» اجازه نداد به همین دلیل بعد از فتح «مکه» مشرکان عرب گروه، گروه وارد اسلام شدند.[23] موضوع و مضمون سوره نصر: چنان که از روایات که گفتیم بر میآید که الله تعالی درین سوره به رسول الله (ص) خاطر نشان ساخته بود که هرگاه فتح اسلام در عرب به پایه تکمیل برسد و مردم در دین خدا(جل جلاله) دسته دسته و جوقه جوقه شامل گردند. آنگاه معنای آن همین است که برای کار که شما به دنیا فرستاده شده بودید انجام یافت. پس از این بشما حکم است که شما در ستایش و تسبیح پروردگار مشغول باشید که فضل خدا(جل جلاله) در انجام دادن آن کار بس بزرگ و رسالت عظیم پیروز شدید و با او تعالی استدعا کنید که اگر در انجام خدمت در این وظیفه بس بزرگ کوتاهی و فراموشی از نزدتان بعمل آمده باشد تا آن را برای تان عفو کند. در این مقام انسان غور و تعمق کند، درمیآبد که بین یک پیامبر و رهبر عموم دنیوی چه تفاوت و اختلاف بس بزرگ وجود دارد. رهبر مادی و دنیوی هرگاه در زندگی اش بمیان آوردن یک انقلاب پیروز گردد که برای بمیان آوردن آن بپا خواسته باشد و قیام کرده باشد پس این پیروزی خود را جشن میگیرد و طی مراسم از خود تجلیل و افتخار میکند ولی اینجا پیامبر خدا(ص) را بنگریم که وی در مدت خیلی اندک (23) سال عقاید، تفکر، اندیشه ها، عادات، اخلاق، تمدن، مدنیت، کلتور و فرهنگ معاشرت، طرز زندگی، سیاست، و استعداد های جنگ و مبارزه و همه شئون یک ملت را دیگر گون ساخت و ملت غرق شده و تباه شده دوره جاهلی را بر سریر و کرسی عظمت و کرامت واقعی بشری نشانده، قابل آن گردانید که جهان کامل را تحت تسخیر خود در آورد و پیشوای ملل جهان گردید وی پس از انجام دادن این کار نامه با عظمت و بزرگ به او حکمی تجلیل مراسم و برگزاری جشن و سرور نه بلکه حکم ستایش، حمد، و تسبیح داده میشود و هدایت میآبد که طلب مغفرت کرده عفو بطلبد و او هم با عجز و انکسار کامل به تعمیل حکم بپردازد.[24] وقت نزول سوره نصر: فتح مکه در سال هشتم هجرت در ماه مبارک رمضان صورت گرفته و این سوره در سال دهم هجرت نازل گردیده که به فتح مکه و فرارسیدن میعاد وفات آنحضرت صلی الله علیه وسلم اشاره میکند ، وروایت شده است که بعد از نزول این سوره حضرت محمد صلی الله علیه وسلم 80 روز زنده گی کرده و در ماه ربیع الاول سال دهم هجرت وفات یافت . این سوره قبل از فتح مکه نازل شده است و همچنان وعده ای است برای رسول الله(ص) که نصرت میکند او را پروردگار به اهل مکه و نظیر این درین قول پروردگار است.[25] (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ)[26] ترجمه: هر آئینه آن خدای که فرستاد بر تو قرآن را هر آئینه باز گرداننده است ترا بجای باز گشت. عن ابن عمر(رض) انه قال: هذه السوره نزلت علی رسول الله(ص) اوسط ایام التشریق.[27] از حضرت عبدالله بن عمر(رض) روایت است که سوره هنگام (حجة الوداع )در ایام وسط تشریق( در مقام منی نازل شده) و سپس آن حضرت بر ماده اشترش سوار شده خطبه مشهور حجت الوداع را ارشاد فرمودند.[28] گفته اند: این سوره بعد از صلح حدیبه در سال ششم هجرت و 2 سال قبل از فتح مکه نازل گردید. اما اینکه، بعضی احتمال داده اند: بعد از فتح مکه در سال دهم هجرت در حجت الوداع نازل شده، بسیار بعید است: چرا که تعبیرات سوره با این معنا سازگار نیست: زیرا خبر از یک حادثه مربوط به آینده میدهد، نه گذشته.[29] سبب نزول سوره نصر: ( عن عبدالله ابن عباس رضی الله تعالی عنهما قال: کان عمر یدخلنی مع اشیاخ بدر فکان بعضهم وجد فی نفسه، فقال لم تدخل هذا معنا و لنا آبناء مثله فقال عمر إنهُ من حیث علمتم فدعا ذات یوم فآد خله معهم فمارئیت آنه دعانی یومئذ ألالیریهم، قال ماتقولونه فی قول الله تعالی «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ» فقال بعضهم: أمرنا ان نحمد الله و نستغفره إذا نصرنا و فتح علینا، و سکت بعضهم، فلم یقل شیئأ، فقال لی أکذاب تقول یا بن عباس فقلت: لا فقال: ما تقول؟ قلت: هو اجل رسول الله(ص) آعمله له، قال: إذا جاء نصر الله و فتح و ذالک علامۀ اجلک فسبیح بحمد ربک و ستغفره انه کان توابا، فقال عمر: لا اعلم منها الا ماتقول.)[30] ترجمه : عبدالله ابن عباس (رضی الله عنهما) میفرماید: حضرت عمر(رضی الله عنه) مرا در مجلس خود با بزرگانیکه در غزوه بدر شرکت کرده بودند فرامیخواندند. این امر را عده ای از بزرگان ناگوار تلقی کرده گفتند که پسران ما نیز همانند این پسرند، پس این پسر چرا با ما شریک مجلس ساخته میشود؟ (امام بخاری و ابن جریر تصریح کرده گفته اند که گوینده این سخن حضرت عبدالرحمن بن عوف(رض) بودند.) حضرت عمر(رض) در پاسخ فرمودند که مقام این پسر را از حیث علم شما میدانید. سپس روزی ایشان، شیوخ پدر (شرکت کرده ها در غزوه بدر) را فرا خواسته مرا نیز در جمله ایشان فراخواندند. من دانستم که امروز برای آن فرا خوانده شده ام تا معلوم گردد که من چرا در این مجلس فرا خوانده می شوم، حضرت عمر(رض) در آن گفت و شنید از بزرگان پرسیدند که شما پیرامون (نصر) چه میدانید؟ عده ای گفتند الله تعالی به ما حکم داده است که هرگاه نصرت وامداد خداوند تعالی برسد و فتح نصیب ما گردد و با ید از الله تعالی ستایش و استغفار کنیم. عده دیگری گفتند که مقصود از آن فتح و پیروزی بر دژها و شهرهاست و برخی هم سکوت کردند. سپس حضرت عمر(رض) از من پرسیدند، ابن عباس شما نیز در این باره همین طور میگویید؟ من گفتم خیر؟ سپس گفتند چه میگویید؟ من عرض کردم مقصود از این سوره اجل رسول الله(ص) است. در این سوره به آن حضرت خبر داده شده که هرگاه نصرت و فتح الله تعالی نصیب تان گردد سپس این علامت آن است که وقت و زمان تان به پایه تکمیل رسیده، سپس الله تعالی را ستایش و استغفار کنید. به این گفتار حضرت عمر(رض) فرمودند من نیز پیرامون این سوره جز از این چیزی بیش نمیدانم که شما گفته اید. در روایت این افزوده شده که حضرت عمر(رض) به بزرگان شامل غزوه بدر گفتند: شما مردم چه طور مرا ملامت میکنید در حالکیه علت اشتراک این پسر در مجلس شما مشاهده گردید.[31] چند روایتی دیگری نیز در بارۀ نزول این سوره نقل گردیده است، ما از میان آنها روایت امام احمد را برمیگزینیم: محمّد پسر ابوعدی، از داوود، و او از شعبی، و او از مسروق روایت کرده است که عائشه گفته است: پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در اواخر زندگی خود این فـرمودهاش را بسیار تکرار میکرد: (سبحان الله وبحمده , أستغفر الله وأتوب إليه). پاک و منزّه یزدان است و من حمد و ثنای او را میگویم. از خـدا طلب آمرزش میکنم، و توبه مینمایم و به سویش برمیگردم. و میفرمود: (إن ربي كان أخبرني أني سأرى علامة في أمتي , وأمرني إذا رأيتها أن أسبح بحمده وأستغفره إنه كان توابا ). پروردگارم به من اطّلاع داده است من نشانهای را در میان امّت خود خواهم دید، و به من دستور فـرموده است وقتی که آن نشانه را دیدم به تسبیح و تقدیس او بپردازم و حمد و ثنای او را بگویم و از او طلب آمرزش کنم. او بسیار توبهپذیر است. مسلم آن را از راه داوود پسر ابوهند با همین متن روایت کرده است. ابنکثیر در تفسیر خود گفته است: مراد از فتح در اینجا، فتح مکّه است. سخن یگانهای است. چه قبیلههای عرب برای پذیرش اسلام منتظر فتح مکّه بودند. آنان میگفتند: اگر او بر قوم خود پیروز شود، پیغمبر است. وقتی که خداوند مکّه را برایش فتح فرمود، قبیلهها گروه گروه به دین خدا گرویدند، و دو سال نگذشت جزیرهالعرب جملگی ایمان آوردند، و در میان همۀ قبائل عرب قومی نماند که اظهار اسلام نکند - حمد و سپاس و بزرگی و سترگی او را سزا است. بخاری در صحیح خود از عمرو پسر سلمه روایت کرده است که گفته است: وقتی که فتح مکّه صورت پذیرفت هر قومی به خدمت پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم شتاب گرفت و اسلام خود را اظهار داشت. قبیلهها پذیرش اسلام را به تأخیر میانداختند و آن را به فتح مکّه واگذار میکردند و میگفتند: او را با قوم خودش رها سازید. اگر بر ایشان چیره و پیروز گردید، او پیغمبر است . . . این روایت با ظاهر نصّ این سوره سازگار و هماهنگ است: (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ). . . الخ . . . هنگامی که یاری خدا و پیروزی (فتح مکّه) فرامیرسد ... ... تا آخر . . . این اشارهای است که هنگام نزول این سوره به کاری شده است که بعد از آن صورت میپذیرد. همراه با آن، پیغمبر صلّی الله علیه واله وسلّم رهنمود میشود به کاری که باید بکند زمانی که این مژده تحقّق میپذیرد و این نشانه به ظهور میرسد. روایت دیگری از ابن عبّاس نقل گردیده است. اتّحاد و اتّفاق برقرار کردن میان آن روایت و میان روایتی که ما برگزیدهایم، مشکل نیست . . .[32] فصل دوم تفسیر و ترجمه سوره نصر سوره نصر مدنی و دارای سه آیت میباشد : (إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ 0 وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا0 فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا0) ترجمه: 1- هنگام که یاری خدا و پیروزی (فتح مکه) فرا میرسد. 2- و مردم را میبینی که دسته دسته و گروه گروه داخل دین خدا می شوند (اسلام ایمان میاورند). 3 – پروردگار خود را سپاس و ستایش کن، و از او آمرزش (خود و یا ران خویش را از شتاب گری در فرارسیدن فتح و وقوع پیروزی، و اظهار دل تنگی و کلایه از زندگی) بخواه. خداوند (ج) بسیار توبه پذیر است.[33] شرح مفردات: 1-إِذَا ظرف زمان مستقبل است . 2 – نصرالله: کمک و کمک کردن خدا (ج) بر حاصل شدن مطلوب. 3 – والفتح: حاصل شدن مطلوب که بود موقوف یا متعلق به نصرت خدا و یا فتح، عبارت از جدائی بر بالای دیگرش، و مراد به فتح در این جا فتح مکه است، فرق بین نصر و فتح، نصر سبب از برای فتح بوده و از همین جهت ابتدا ء نصر را ذکر شده و بعدأ فتح را برآن معطوف گردانده شده. 4 – دین الله: دین اسلام. 5 – أفواجأ: جمع فوج: عبارت از جماع بزرگ و طائفه، ماننده اهل مکه، طائفه یمن، هوازین و سایر قبایل عرب. 6 – فسبیح بحمد ربک: نسبت پاکی کنید به خداوند. 7 – و أستغفره: طلب میکنند از خداوند مغفرت. رجوعی است از من به طرف خداوند.[34] تفسیر سوره نصر: در سر آغاز این سوره پیام و الهام معین و مشخص برای ایجاد جهان بینی ویژه ای درباره حقیقت و حوادث است که در این جهان است، و در باره حوادث است که در این زندگی روی میدهد. از نقش پیامبر(ص) و نقش مؤمنان راجع به این دعوت، وحد و مرزی که در این کار بدان میرسند، صحبت میکند... این پیام و الهام در این فرموده خداوند بزرگوار مجسم میگردد.[35] اذا جاء نصرالله و الفتح: هنگام که یاری خدا فرا رسد. مقصود از فتح و پیروزی فتح در مرکه ای نیست بلکه آن فتح فیصل و سر نوشت ساز است. که پس از آن هیچ نیروی قابلیت قیام و مزاحمت را در برابر اسلام نداشته باشد و این امر آشکار گردد که اکنون این دین غالب شدنی است. عده ای از مفسرین مقصود ازین فتح را فتح مکه گرفته اند ولی فتح در سال هشتم هجرت نصیب اسلام گردیده بود و این سوره در اواخر سال دهم هجرت نزول یافت، طوریکه از روایات حضرت عبدالله بن عمر و حضرت سراء بنت نبهانی آشکار است و آنرا مادر دیباچه این سوره نقل کرده ایم. افزوده برآن این قول حضرت عبدالله ابن عباس نیز مخالف با این تفسیر واقع میگردد که گفته اند این سوره واپسین سوره قرآن است. زیرا اگر مراد از فتح، فتح مکه باشد پس درآن صورت سوره توبه کاملأ پس از فتح مکه فرود آمده بود، لذا این سوره چطور واپسین قرآن میتواند باشد.شکی نیست که فتح مکه از این لحاظ فیصله کن بوده که از آن مشرکین عرب تا حدی تهدید شدند و حوصله همت شان در برابر اسلام به پستی گرایید، ولی با آن همه دست از مخالفت با اسلام نگرفتند و معرکه های طایف و حنین پس از فتح مکه در گرفته بودند. همان بود که غلبه و چیره گی کامل اسلام به اعراب کم و بیش مدت دو سال دیگر را در بر گرفت.[36] و رأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجأ: یعنی آن زمان گذشت که مردم تک، تک تن یا دو تا دو تا داخل اسلام شدند. و آن زمان رسیده که قبیله های بسته و ساکنان یک منطقه کامل بدون هیچ پیکار و قیام خود به خود مشرف به اسلام گردند. این وضع در سال نهم هجری آغاز یافت و از این جهت این سال را سال وفود سال هیلتها مینامند. در این سال از هر گوشه و کران کشور عرب به حضور رسالت مأب رسول الله (ص) باریاب میشدند و بدست مبارک ایشان قبول بیعت اسلام میکردند تا اینکه در سال ده هجری هنگام که آن حضرت به حجت الوداع تشریف بردند آنگاه سرزمین عرب کاملأ زیر فرمان اسلام قرار داشت و مشرکی در سرتاسر اعراب وجود نداشت.[37] بنابر این پیام الهام، و بنابر این جهان بینی ویژه ای که این پیام الهام درباره حقیقت کار پدید می آورد، کار پیغمبر (ص) و کسانیکه همراه او هستند و یاران او بشمارند، در برابر این بزرگداشت یزدان از ایشان، و اکرام آنان با پیاده کردن یاری و پیروزی خود بر دسته های ایشان، مشخص معین میگردد. کار پیغمبر(ص) و کسانیکه همراه او و یار او هستند، رو کردن به خدا با تسبیح تقدیس و حمد و سپاس و درخواست آمرزش و طلب مغفرت در لحظه پیروزی است.[38] فسبح بحمد ربک و استغفره إنه کان توابأ: مراد از حمد و ستایش و تعریف الله تعالی است و نیز شکر بجا آوردن او تعالی است. مراد از تسبیح آن است که الله تعالی را از لحاظ پاک و منزه بداند. مقصود از این ارشاد در هم چو وقت این است که هرگاه شما این پدیده ای قدر الهی را مشاهده نمودید همراه با حمد او به تسبیح الله تعالی بپردازید. مقصود از حمد آن است که درباره این پیروزی بس بزرگ گمان نکنید که این نتیجه و ثمر کمال و زحمات خودتان بود بلکه آنرا سر تاسر فضل و مرحمت پروردگارتان بدانید و برآن متشکر باشید و با قلب و زبان از اذعان و اعتراف کنید که همه تعریف آن به الله تعالی میرسد. مقصود از تسبیح این است که الله تعالی پاک و منزه از آن بدانید که اعلای کلمة الله نیازمند مساعی و زحمات تان بود. بر عکس آن شما همواره معتقد با تصمیم و اخلاص باشید زیرا پیروزی همه مساعی و کوششهایتان به تأئید و نصرت الهی منحصر بوده و او هر بنده اش که میخواست همین کار را میگرفت و میتوانست بگیرد. این است احسان الله تعالی بر شما که وی این خدمت را به وسیله شما انجام و به دستان کلمه دین خود را بلند و بالا ساخت. افزون بر آن تسبیح یعنی سبحان الله. این کلمه را هنگام تعجب نیز میگویند، یعنی هرگاه یک واقعه شگفت آور و متحیر العقول پیش آید آن گاه میگویند سبحان الله این چه شد، و مطلب و مقصود آن میباشد که این واقعه حیران کننده از قدرت خداوند تعالی انجام گرفته و گرفته و گرنه هیچ نیروی دینوی آن را نمیتوانست صورت دهد و نمیتواند چنین کار را بکند.[39] تسبیح و تقدیس و حمد سپاس برای اینکه خداوند برایشان منت نهاده است و آنان را امناء دعوت خود و پاس داران آئین خویش نموده است. و بر اینکه خداوند بر جملگی انسانها منت نهاده است به وسیله اینکه دین خود را یاری داده است و آئین خود را گردانده است، و فتح را بهره پیغمبرش فرموده است؛ و مردمان را گروه گروه بخیر سر شار و همه جا گستر در آورده است؛ پس از این که کور و گمراهی و زیان باری دامنگیر شان است. استغفار و طلب آمرزش از شرایط و ظروف روانی زیاد دقیق و لطیفی که پیش آمده است. استغفار و طلب آمرزش از تکبری که گاه بر دل غالب می آید؛ یا به قلب سر مستی و پیروزی بعد از طول مبارزه؛ و شادی ظفر بعد از طول رنج رخنه میکند. این هم راه ورود بدل انسان دارد و بستن آن مشکل است؛ پس باید از این استغفار و آمرزش خواست. استغفار کردن و طلب آمرزش نمودن از چیزیکه چه بسا بر دل غلبه میکند یا بدان رخنه مینماید در زمان مبارزه طولانی و رنگ؛ و یا از ترس و هراس که در برابر سر سختی دشمن طاغی و یاغی و انسان دست می دهد و از غم و اندوه که انسان را در همچو اوقات فرا میگیرد. استغفار کردن و طلب آمرزش نمودن از به تنگنا افتادن در وقت شدت و سختی و از ناراحتی از تأخیر وعده ای که خدا به پیروزی داده است، و از گرفتار پریشانی و نابسامانی شدن که خداوند(ج) درجائی دیگری راجع فرموده است.[40] (أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ)[41] ترجمه: آیا می پندارید که در بهشت داخل میشوید، حال آنکه هنوز پیش نیامده شمارا حالت آنانکه گذشتند پیش از شما رسید با ایشان سختی و محنت جنبانیده شدند تا آنکه میگفت پیغمبر و آنانکه ایمان آورده اند باوی که میآید مدد خدا آگاه شوید هر آینه مدد خدا نزدیک است.[42] از این گونه چیزها استغفار میگردد و طلب آمرزش میشود. استغفار کردن و طلب آمرزش نمودن از قصور و کوتاهی در حمد سپاس خدا گفتن شکر نعمت به جا آوردن. تلاش انسان هر اندازه هم باشد اندک ناچیز و محدود است و نعمت های خدا پیوسته ریزان و جوشان و فراوان است. (وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا)[43] ترجمه: اگر بخواهید نعمت های خدا را بر شمارید، نمیتوانید آنها را سر شماری کنید. از همچون کوتاهی و قصور باید استغفار کرد و طلب آمرزش نمود... استغفار کردن و طلب آمرزش نمودن در لحظه پیروزی لطف دیگری دارد.[44] یعنی اکنون از پروردگارت استدعا کن که خدمت را که به شما سپرده بود در انجام آن اگر کوتاهی رخ داده باشد یا تقصیر شده باشد آنرا آمرزش فرماید. این است همان درس ادیب مه در اسلام به بنده پروردگارش انجام دهد و در آن فیداکاری کرده باشد. و هر قدر جان فشانی کرده و حتی بندگی را اداء کرده باشد نباید تصور کند و بپندارد که حقیکه پروردگارش بر وی داشت آنرا اداء کرده و بجا آورده است بلکه پیوسته در این فکر باشد که آنچه وظیفه اش بوده آن را هنوز بجا نیاورده و کاملأ وفا نکرده است، و از الله تعالی استدعا کند و طلب عفو کند. که کوتاهی و تقصیر که در را ه اداء حق کرده باشد آنرا عفو قرار دهد و آمرزش فرماید این خدمت خیلی اندک را قبول و منظور فرماید. این درس ادب به پیامبر خدا(ص) داده شکر که افزوده از آن انسان سعی کننده تر و کوشانتری از وی (ص) در راه خدا کسی دیگر را نباید تصور کرد و نمیتوان تصور کرد. پس کیست که به مقام برسد که آنجا سعی و عمل خود راه بزرگ تر و اضافه تر دانسته مبتلا مداهنه قرار گیرد که گوئی وی حق را کاملأ بجا آورده که الله تعالی بر وی داشت. حق خداوند خیلی بالاتر از آن است که انسان آن را بجا آورد. این فرمان الله همیشه به مسلمانان درس میدهد که عبارت و ریاضت خود را هرگز و هیچ گاه بزرگ و مهم نداند و خدمت را که در راه دین انجام میدهند بزرگتر ندانند بلکه جان خود را پس از قربانی در راه خدا نیز چنین بدانند که این بود حق خداوند که هنوز کاملأ بجا آورده نشده است. هم چنین اگر گاهی فتح و پیروزی در راه خدا و خدمت به اسلام نصیب مسلمانان گردد پس آن را نتیجه فضل و کمال خود ندانند و مبتلای محرومیات نگردند آنگاه نیز سری نیاز و نیایش را بحضور و بارگاهی خداوند (ج) فرود آرند و به حمد و تسبیح بپردازند.[45] احکام آیـات: 1 – هر آن نعمت که از جانب خدا باشد واجب میشود شکر و سپاس گذاری خدا بر بنده ای بدلیل این که خداوند اهل شکر و ثنا وصفت است. از جهت همین نعمت که پیام بر خدا و امت آن ثبوت نصرت، غلبه بر بالای دشمن فتح مکه که عبارت: از مقربیت الحرام یا کعبه شریف قبله مسلمین است، میباشد. 2 – از این آیه دانسته میشود امر خداوند بر پیامبرش به کثرت نماز و پاک شمردن خداوند از هر آن چیزیکه مناسبت به شأن خداوند نیست. خداوند توبه زیاد میپذیرد و از تسبیح گویان و کسانیکه طلب استغفار از آن میکنند وقتیکه پیامبر(ص) در حال که معصوم است امر بر استغفار میشود. پس چه است گمان غیر در پیامبر (ص) چنانچه روایت شده است مسلم از عایشه (رضی الله عنها) گفت: عایشة (رضی الله عنها) بود پیام بر خدا زیاد میگفت: به زبانش نسبت پاکی است خدا را و لایق ثنا و صفت خداوند بوده طلب مغفرت میکنم خدا را گفت: عایشه که گفتم یا رسول الله دیدم ترا که زیات میگفتی (سبحان الله و بحمده، استغفرالله و أتوبه إلیه) پس گفت پیامبر خدا (ص) خبرداده است. پروردگارم مرا این که ببینم علامه امت خود را در همین (سبحان الله و بحمده) وقت دیدم من که امت زیاد قول به (سبحان الله ... ) میکند به تحقیق من میبینم امت خود را در نصرت خدا(ج). 3 – دین خداوند عبارت از اسلام است. چنانچه قول خداوند (إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ)[46] (وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)[47] 4 – ایمان مقلد صحیح است بنزد جمهور فقها و کثیر از متکلمین زیرا که خداوند حکم کرده به صحت آن. 5 – امر کرده است خداوند به تهمید زیرا که اشتغال به آنچه که لازم میشود بر خالق که عبارت از تسبیح و حمت است مقدم کرده بر اشتغال بر نفس. 6 – آیت دلالت میکند بر فضل تسبیح و تحمید به این طرزیکه گرداننده است آنرا در ادای آنچه که واجب بر پیغمبر و امتش از شکر نعمت نصر و فتح کافی.[48] نکات بلاغی 1 – در نصرالله و الفتح ذکر خاص بعد از عام آمده است. 2 – و رایت الناس، متضمن اطلاق عام وارده خاص است. 3 – منظور از دین در (فی دین الله) اسلام است. و به منظور تشریف به الله اضافه شده است.[49] آخرین سوره و آخرین آیات قرآن: در صحیح مسلم از حضرت عبدالله ابن عباس رضی الله عنهما منقول است. سوره نصر آخرین سوره قرآن است. مقصود اینکه بعد از آن سوره کامل دیگر نازل نشده است، نزول بعضی آیات در بعضی روایات که بعد از این بیان شده، با این منافاتی ندارد. هم چنان که سوره فاتحه نخستین سوره از همه ای قرآن به این معناست که سوره ای کامل قبل از فاتحه نازل نشده است، نزول چند آیه از سوره های اقرأ، مدثر و غیره قبل از فاتحه با آن منافی نیست. حضرت عبدالله ابن عمررضی الله عنهما فرموده است که این سوره در حجت الوداع نازل شده است. و پس از آن آیه (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)[50] نازل گردید، و سپس از نزول اینها رسول خدا (ص) فقط (80) روز در دنیا ماندند، و بعد از (80) روز وفات کردند و پس از آن دو آیه کلاله نازل گردید فقط (50) روز از عمر آن حضرت (ص) مانده بود، سپس آیه (لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ)[51] نازل شد، و پس از آن رسول خدا فقط 35 روز باقی بود، از آن بعد آیه (وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ)[52] نازل گشت که پس از آن رسول خدا در 21 روز مطابق روایت مقاتل 7 روز بعد وفات نمودند.[53] همه بر این اتفاق دارند که مراد از فتح (إذاجاء نصرالله و الفتح) فتح مکه است، البته درین اختلاف دارند که آیا این سوره قبل از فتح مکه نازل شده است یا بعد از آن، از لفظ (إذاجاء) به ظاهر معلوم میشود قبل از فتح مکه نازل شده است. و در روح المعانی به حواله بحر المحیط روایت موافق با این آمده است که نزول این سوره بعد از بر گشت از غزوه خیبر بیان شده است. و فتح خیبر قبل از فتح مکه، معروف و مشهور است. در تفسیر الروح المعانی به سند عبد بن حمید از حضرت قتاده منقول است کمه رسول خدا(ص) بعد از نزول این سوره تا دو سال زنده ماند، حاصل این روایت نیز این است که این سوره قبل از فتح مکه نازل شده است زیرا از فتح مکمه تا وفات آن حضرت (ص) از دو سال کمتر است. فتح مکه در ماه رمضان سال هشت هجری بوقوع پیوست و وفات آنحضرت در ماه ربیع الاول سال دهم اتفاق افتاد. لذا منظور از آن چه در بعضی روایات آمده است که این سوره در فتح مکه یا حجة الوداع نازل شده است این میباشد که رسول خدا (ص) آن را درین مواقع در جلو مردم تلاوت کرده است و مردم پنداشته اند که اکنون نازل گردیده است.[54] هرگاه قرب مرگ احساس شود باید به تسبیح و کثرت استغفار پردازد: هر انسان باید بحضور خداوند با فروتنی سر بسجده گذارد و به ضعف و تقصیر خود اعتراف کند و لطف او را بجوید. طوریکه گفته شد انسان موفقیتی را که بدست می آورد تنها مبنی بر لیاقت و استعدادش نبوده بلکه مربوط و منوط به فضل و رحمت خداوند(ج) میباشد. و بعد نزول این سوره مبارکه پیامبر اکرم (ص) همیشه از خداوند طلب آمرزش مینمود چنانچه در حدیثی به این مضمون آمده است (عن عایشة رضی الله عنها قالت: ما صلی النبی (ص) صلاة بعد ان نزلت علیه. (اذاجاء نصرالله و الفتح) الا یقول فیها، سبحانک ربنا و بحمدک، اللهم اغفرلی)[55] از بی بی عایشه رضی الله عنها روایت شده است که آنحضرت (ص) بعد از نزول سوره (إذا جاء نصرالله و الفتح) هیچ نمازی را اداء نمی نمودند، مگر اینکه این کلمات را در آن قرائت میکردن: سبحانک ربنا و بحمدک، اللهم اغفرلی یعنی ای پروردگار ما تو منزه هستی و تورا، ای بار خدایا مرا ببخش. و روایت دیگری از بی بی عایشه چنین آمده است: (کان رسول الله (ص) یکثران یقول فی رکوعه و سجوده سبحانکه اللهم ربنا و بحمدک اللهم اغفرلی، یتأول القرآن)[56] آنحضرت (ص) در رکوع و سجود خود این کلمات را زیاد میخواندند: (سبحانک اللهم و بحمدک اللهم اغفرلی) و قرآن را تأویل می نمودند (با این معنی آنچه که در سوره نصر با ایشان هدایت شده بود آنرا در رکوع و سجود خود میگفتند)[57] فتح مکه بزرگترین پیروزی اسلام: فتح مکه: همان گونه که اشاره کردیم فصل جدید در تاریخ اسلام گشود و مقاومت دشمن را بعد از حدود بیست سال درهم شکست، در حقیقت با فتح مکه بساط شرک و بت پرستی از جزیرة عرب بر چیده شد، و اسلام آماده برای جهش به کشورهای دیگر جهان گشت. ابن قیم میگوید: این بزرگترین فتح و پیروزی است که خداوند (جل جلاله) با آن آئین خویش، فرستاده و فرامین خود را عزت بخشید و شهر خود و خانه خویش را که مایه هدایت جهانیان است از چنگال کارفران و مشرکان رهائی داد. این همان فتح و ظفر است که ملکوتیان بدان شادمان شدند و عزت این دنی به بلندی آسمان رسید و مردم گروه گروه به دین خدا در آمدند و پهنه گیتی از روشنایی و شادمانی سر شار شد. خلاصله این ماجرا چنین است: به هنگام ماجرای ذکر حدیبیه گفتیم که یکی از موارد عهد نامه حدیبیه گویای آن بوده که هر قبیله که بخواهد میتواند با پیامبر هم پیمان نشود و هر قبیله بخواهد میتواند با قریش هم پیمان شود و این قبایل جزی از طرف هم پیمان خود محسوب شده و هر گونه تجاوز و توضیح به این قبایل تجاوز به طرف هم پیمان آنها به شمار میرود بنا به مفاد این ماده از عهد نامه قبیله خزاعه با پیامبر (ص) و قبیله بنی بکر با قریش هم پیمان شدند. قبیله بنی بکر به پیمان شکنی زدند و صلح نامه را نادیده گرفتند و یک تعداد از هم پیمانان محمد (ص) را تحت فشار قرار دادند با آنها جنگیده و تعداد از مردان قبیله را مجروح ساختند و قریش نیز با صلاح آنان را یاری کردند وحتی برخی از مردمان قریش با استفاده از تاریکی شب با مردان خزاعه جنگیدند هم پیمانان رسول الله (ص) به حضور محمد (ص) آمدند و از پیمان شکنی و پشیمانی قریش از بنی بکر آگاه ساختند، پیامبر (ص) تصمیم گرفت هم پیمانان خود را یاری کند.[58] از سوی دیگر، تمام شرایط برای بر چیدن این کانون بت پرستی، شرک و نفاق که در مکه به وجود آمده بود فراهم میشد و این کاری بود که می بایست به هر حال انجام گیرد، لذا پیامبر (ص) به فرمان خداوند (ج) آمده حرکت به سوی مکه شد.[59] فتح مکه در سه مرحله انجام گرفت: نخست مرحله مقدماتی یعنی فراهم کردن قوای و نیروی لازم انتخاب شد نیروی جسمانی و روحیه آنها بود. مرحله دوم: مرحله انجام بسیار ماهرانه و حالی از ضایعات فتح بود. و بالآخره مرحله نهائی مرحله پیامدها و آثار آن بود. توضیح این مراحل: 1 – این مرحله با کمال دقت و ظرافت انجام گرفت، و مخصوصأ رسول الله (ص) چنان جاده مکه و مدینه را فرق کرد که خبر این آماده گی بزرگ به هیچ وجه به مکیان نرسید لذا به هیچ گونه آماده گی دست نزدند، کاملأ غافل گیر شدند و همین امر سبب شد که در آن سر زمین مقدس، در این هجوم عظیم و فتح بزرگ تقریبأ هیچ خونی نریزد.[60] یک نفر از مسلمانان بنام حاطب بن ابی بلتعه برای قریش نامه نوشت و آنرا از آمدن پیامبر (ص) به سوی مکه آگاه ساخت سپس نامه را به زنی بنام (کفود) یا (ساره) سپرد و برایش مبلغی تعیین کرد که در صورت رساندن نامه به قریش، به وی بپردازد، زن نامه را میان موهایش پنهان ساخت و حرکت کرد، خبر کاری که حاطب کرده بود از آسمان از طریق وحی به رسول خدا رسید. آن حضرت (ص) نیز حضرت علی، مقداله، زبیر بن عوام و ابو مرشد غنوی (رض) رار گسیل داشت فرمود بروید تا اینکه به روضه خاخ برسید همانا در آنجا زنی عورج نشین هست که با خود نامه برای برای قریش دارد آنان نیز در حالیکه به شتاب اسپ میتاختند رهسپار شدند و زن را در همان جا که پیغمبر فرموده بود و او را از عورج به زیر آوردند و گفتند نامه همرای توست؟ گفت: هیچ نامه ای با من نیست بارش را تلاشی کردند اما چیزی نیافتند. در این زمان حضرت علی (رض) دروغ نگفته است ما نیز دروغ نمی گوییم به خود ما نامه را آشکار میکنی یا تو رار برهنه میکنم. و آن زن نامه را از میان گیسوانش بیرون کشید به آنان داد نامه را نزد رسول قریش از حرکت پیغمبر (ص) به مکه آگاه ساخته بود پیامبر (ص) حاطب را فرا خواند و فرمود: این چیست؟ گفت: یا رسول الله شتاب مکن به خدا سوگند من به خداوند و پیامبرش ایمان دارم و از آئین باز نگشته آئین را تفسیر داده ام لکن من وابسته به قریشم در آنجا خانواده و فرزند دارم ولی خویشاوندی که از آن حمایت کنند دارم در حالیکه دیگر صحابه خویشاوندان دارد از آنان حمایت میکنند خواستم چون در میان شان خاصی دارم این کار را وسیله قرار دهم تا نزدیکانم را حمایت کنند. عمر بن خطاب (رض) گفت یا رسول الله بگزار گردنش را بزنم زیرا او به خدا و رسولش خیانت کرده و نفاق ورزیده است. پیامبر (ص) فرمود: او در غزوه بدر حضور داشته چه میدانی ای عمر خداوند (ج) از احوال بدریان آگاه بوده که فرموده هر چه بخواهد بکنید که من شما را آرزیده ام چشمان عمر (رض) از شنیدن این سخن اشکبار شد و گفت: خداوند دانا تر است و پیغمبرش.[61] 3 – حرکت سپاه اسلام به سوی مکه: روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجری پیامبر (ص) همراه ده هزار تن از اصحاب مدینه را بسوی مکه ترک کردر ابو رهم غفاری (رض) را بجای خویش بر مدینه گماشت چون رسول الله (ص) به جعفه یا بالا از آن رسید به عمویش عباس روبرو شد که با خانواده و همسرش اسلام آورده هجرت اختیار کرده بود. سپس چون پیامبر (ص) به «ابواء» رسید پسر عمویش ابوسفیان بن حارث و پسرش عبدالله بن ابی امیه با وی روبرو شدند که آن حضرت به نسبت آزار و توهین آن دویده بود از آنها روی گردانیده «ام سلمه» به آن حضرت گفت: چنین مباد پسر عمو و پسر عمه است. هنوز اخبار حرکت پیغمبر اکرم (ص) و لشکر اسلام بر قریش پنهان بود، آن شب ابو سفیان با حکم بن حزم و بدیل بن ورقاد بیرون آمده بود تا خبر بگیرد عباس عموی پیامبر (ص) بر اشتر سفید رسول خدا (ص) سوار شد تا شاید یکی از هیزم شکنان یا کسی را بیابد که به قریش خبر دهد که پیش از ورود پیامبر (ص) به مکه بیایند و امان بخواهند عباس حرکت کرد نزدیکتر آمد، اتفاقأ در این هنگام صدای ابو سفیان شنید که به یکی از دوستانش بنام بدیل می گفت: من هرگز آن شی افزون ترا از این ندیده ام! (بدیل) گفت: فکر میکنم این آتش ها مربوط به قبیله خزاعه باشد ابوسفیان گفت: قبیله خزاعه، از این خورد تر اند که این آتش بر افزودند. در این اینجا عباس ابوسفیان را صدا زد، ابوسفیان عباس را شناخت گفت راستی چه خبر؟ عباس پاسخ داد: این رسول الله (ص) است که با دهزار نفر رسر بازان اسلام بسراغ شما آمده اند.[62] ابو سفیان سخت دست و پاچه شده گفت بمن چه دستور می دهی عباس گفت: به خدا اگر او بر تو دست یابد هتمأ گردنت را خواهند زد. پس بر پشت این اشتر سوار شو تا ترا نزد رسول ببرم و از او برایت امان بخواهم او پشت سر عباس بر اشتر نشست هر دو باز گشتند. عباس میگویند: او را با خود آوردم و هر بار که او را از کنار آتشی از مسلمین میگذراندم می گفته اند: این کیست؟ و چون اشتر پیامبر را می دیدند که من بر آن سوارم، می گفته اند: عمومی رسول خدا (ص) است که بر اشتر آن حضرت سوار است تا آنکه از کنار آتش حضرت عمر بن خطاب گذشتم گفت: این کیست؟ و به سویم آمد و چون ابو سفیان رار بر پشت اشتر دید گفت: دشمن خدا، ابوسفیان سپاس خدای را که بدون عهد و پیمان بر توست یافتم. آنگاه دوان بسوی رسول خدا (ص) رفت من نیز اشتر را دواندم نزد رسول خدا (ص) فرود آمدم پس از من عمر (رض) نیز وارد شد و گفت: یا رسول الله این ابو سفیان است بگذار تا گردنش را بزنم گفتم یا رسول الله من او را پناه داده ام پیغمبر (ص) فرمود: من او را فعلأ امان میدهم؛ تا فردا او رار نزد من آوری. فردا که عباس او را بخدمت پیغمبر (ص) آورد رسول الله (ص) با و فرمود: (وای بر تو ای ابو سفیان آیا نه آن هنگامی است که بدانی هیچ معبودی به جز خداوند حق نیست!) گفت پدرم و مادرم فدایت باد تو چه بردبار و بزرگوار و با خویشاوندان مهربانی: دریافته ام که اگر جز خداوند، معبودی درکار می بود، به سوی ما کار انجام میداد پیامبر فرمود: آیا موقع آن نرسیده است که بدانی من رسول خدایم! گفت: پدر و مادرم فدای شما باد. اما در این موضوع هنوز دردلم جائی تأمل هست! ولی سر انجام ابوسفیان و دو نفر از همراهانش مسلمان شدند عباس گفت: یا رسول الله (ص) مرد و دوستدار تفاجر است برایش امتیازی قرار ده. پیامبر اکرم (ص) فرمود: (آری، هر که به خانهء ابو سفیان در آید و هر که در خانه خویش ببندد و هر که وارد مسجد الحرام شود، در امان است. پیغمبر اکرم (ص) به عباس فرمود: ابوسفیان را در تنگه ای که گذر گاه مکه است ببر، تا لشکریان الهی از آن جا بگذرند و او ببیند سپاه اسلام از پیش روی آن عبور کرد و عباس به او معرفی کرد. هنگام که ابوسفیان لشکر عظیم را دید گفت: هیچ کس در برابر اینان تاب پایداری ندارد. سپس گفت ای عباس، به خدا که سلطنت برادر زاده ات امروز بالا گرفته است. عباس گفت: ای ابو سفیان این نبوت است نه سلطنت![63] چون رسول اکرم (ص) در مقابل ابو سفیان عبور کرد و رفت، عباس به وی گفت به سوی قومت بشتاب ابوسفیان نیز شتابان به مکه رفت. و به صدای بلند بانگ بر آورد که ای قریش! این محمد است که با سپاه به شما روی آورده که هیچ عدرت مقابله با آنرا ندارد، و افزود: هر کس وارد خانه من شود در امان است هر کس در مسجد الحرام برود نیز در امان است و هر کس در خانه بروی خود ببندد در امان خواهد بود. پس از آن فریاد زد: ای جمعیت قریش اسلام بیاورید تا سالم بمانید، همسرش (هند) ریش او را گرفته، فریاد زد: این پیر مرد احمق را بکشید ابوسفیان گفت: رها کن! بخدا اگر اسلام نیاوری کشته خواهی شد، برو داخل خانه باش[64] آنگاه پیغمبر (ص) تا «ذی طوی» راه خویش را پی گرفت آن حضرت به عنوان تواضع در برابر نعمت پیروزی که خداوند به وی ارزانی فرموده و او را گرامی داشته بود سری خویش را چنان پایین میگرفت که موی ریش مبارک اش در جهاز شتر مرسید همان نقطه مرتقع بود که خانه های مکه نمایان می شد[65] سپس پیغمبر اکرم (ص) در جیحون یکی از محلات مرتفع مکه که قبر خدیجه در آن است فرود آمده غسل کرد و با لباس رزم و اسلحه بر مرکب نشست در حالیکه «سوره» فتح را قرائت میکرد وارد مسجد الحرام شد، تکبیر گفت، سپاه اسلام همه تکبیر گفتند، بگونه ای که صدای شان همه دشت کوه رار پر کرد.[66] ابن عباس (رض) گوید: آنروز که فتح مکه بود پیغمبر (ص) به طواف در آمده بود، بتان بسیار گرداگرد خانه کعبه نهاده بودند و پیغمبر (ص) براصله نشسته بود و طواف میکرد تازیانه در دست داشت چون بر آن بتان رسید تازیانه بجنبانید و گفت: (جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا)[67] ترجمه: حق فراز آمد و باطل نابود گشت، که باطل نابود شدنی است. (جَاء الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ)[68] ترجمه: حق فراز آمد و دیگر باطل از سر نمیگیرد و باز نمی گردد و آن بتان همه سرنگون شدند و در افتاده اند و تمیم بن الاسد الخزاعی در معنی افتادن آن بتان به اشارات پیغمبر (ص) چند بگفته اس تو از جمله آن این یک مصرع است. و فی الاصنام معتبر و علم لمن یرجو الثواب ألعتابا[69] سپس کلید خانه کعبه را گرفت و در را بکشود و عکسهای پیام بر آن را که بر در دیوار داخل خانه کعبه ترسیم شده بود محو کرد. بعد ازین پیروزی درخشان و سریع: پیامبر اکرم دست در حلقه در خانه کعبه کرد و رو به داخل مکه که در آنجا جمع بودند فرمود: شما چه میگویید؟ و چه گمان دارید؟ در بارۀ شما چه دستور بدهم؟ عرض کردم: ما جز خیر و نیکی از تو انتظار نداریم، تو برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار مایی! و امروز به قدرت رسیده ای ما را ببخش اشک از چشمان پیامبر (ص) حلقه زد، صدایی گریه مردم مکه نیز بلند شد پیامبر اکرم (ص) فرمود: من درباره شما همان می گویم که برادرم یوسف گفت رسول الله (ص) این آیت را قرائت نمود (لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)[70] امروز بر شما هیچ سر زنش نیست، خداوند شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است. و به این ترتیب همه را عفو کرد و فرمود: همه آزادید هر جا می خواهید بروید.[71] پیامبر (ص) خون نه تن از بزرگترین مجرمان را هدر شمرد و فرمود حتی اگر زیر پرده کعبه پناه جسته باشند باید کشته شوند. آنان عبارت بودند از عبدالعزی بن خطل، عبدالله بن سعد بن ابی سره، عکرمه بن ابی جهل، حارث بن نفیل بن و هب و مقیس بن صبابه، هبار بن اسور، دو کنیز ابن خطل که درباره پیامبر (ص) سرودهای هجو آمیز میخواندند حتی هنگامی که شنید سعد بن عباده پرچم دار لشکر اسلام شعار انتقام را سر داده و میگوید امروز روز انتقام است! پیامبر (ص) سپرد تا در عین حال فرماندهی از سعد سلب نشده باشد هم چنین گفته شده است که پرچم به زبیر (رض) داده شد.[72] و به این ترتیب مکه بدون خون ریزی فتح شد و جاذبه این عفو و رحمت اسلامی که هرگز انتظار آنرا نداشتند چنان در دلها اثر کرد که مردم گروه گروه آمدند. مسلمان شدند و صدای این فتح عظیم در تمام جزیرة العرب بر چید و آوازه اسلام همه جا را فرا گرفت و موقعیت اسلام مسلمین از هر جهت تثبیت شد. این یک طرح بسیار مهم و عجیب بود که به ضمیمه فرمان عفو عمومی مردم حجاز را از گذشته تاریک و پر ماجراء خود برید و در پرتو اسلام زنده گی نوین به آنها بخشید که از کشمکش ها، جنجال های مربوط به گذشته و این کار فوق العاده به پیشرفت اسلام کمک کرد و سر مشق است برای امروز و فردای ما.[73] نتیجه گیری بعد از تحقیق و تدقیق در مورد این فرآورده به این نتیجه میرسیم که فایده این علم (تفسیر قرآن) این بوده که مسلمانان معانی کلام خداوند (ج) را درک کرده مکلفیت های شان را از آن در نواحی مختلف زندگی، عقاید، عبادات، معاملات، جنایات، حقوق فامیل، اخلاق وغیره فهمیده و به آن عمل نمایند. چنانکه گفته شد الله تعالی در آن سوره (سوره نصر) به رسول الله (ص) خاطر نشان ساخته بود که هرگاه فتح اسلام در عرب به پایه تکمیل برسد و مردم در دین خدا (ج) دسته دسته شامل گردند آنگاه معنی چنین میشود که برای شما فرستاده شده بودید انجام یافت. پس ازین به شما حکم است که شما در ستایش و تسبیح پروردگار مشغول باشید. هر انسان باید به حضور خداوند (ج) با فروتنی سر بسجده گزارد و به ضعف و تقصیر خود اعتراف کند و لطف او را بجوید. طوریکه گفته شد انسان موفقیتی را که بدست می آورد مبنی بر لیاقت و استعدادش نبوده بلکه مربوط و منوط به فضل و رحمت خداوند (ج) میباشد. طوریکه میدانیم رسول الله (ص) در مدت خیلی اندک 23 سال عقاید، تفکر، اندیشه ها، عادات، اخلاق، تمدن و مدنیت کلتور و فرهنگ معاشرت طرز زندگی، سیاست و استعداد های جنگ و مبارزه و حتی همه شؤن یک ملت را دیگر گون ساخت. و ملت غرق و تباه شده دور جاهلیت را بر تخت عظمت و کرامت واقعی بشر نشاند. و من الله توفیق فهرست مآخذ 1-قرآن عظیم الشان . 2- بخاری، ابو عبدالله محمد اسمعیل، بخاری شریف، (عربستان سعودی : ریاض ، دار الاسلام) ، ج5 ، کتاب التفسیر سوره نصر. 3- بدخشانی ، محمد اکرام الدین ،تفسیر از هرالبیان فی کلام الرحمان ،(مکتب قدوسیه ،2009 میلادی). 4- خرمدل، مصطفی، تفسیر نور ،چاپ سوم ،( تهران :احسان ، 1384هـ ش) ، ص 1331 . 5- دیوبندی ، محمد شفیع عثمانی ، تفسیر معارف القرآن ،مترجم : محمد یوسف حسین پور، (1384هـ ش)، ج8. 6- زحیلی ، وهبه ، تفسیر المنیر ،(سوریه : 1424هـ ق) ، ج15. 7- زرقانی ، محمد عبدالعظیم ، مناهل العرفان فی علوم القرآن ، (جامعه الازهریه ، ب ت ) ، ج2. 8- سید قطب ، فی ضلال القران ،مترجم: مصطفی ، خرمدل،(تهران : احسان، کتابخانه ملی ایران، 1386هـ ش) ،ج6. 9- سیوطی ، جلال الدین عبدالرحمن ، الاتقان فی علوم القرآن ، ( الریاض : الکمتبه المعارف ، ب ت ) ، ج1. 10- شهرانی ، نعمت الله ، قرآن شناسی ،( ب ت ) . 11- شیرازی ، ناصر مکارم و همکاران ، تفسیر نمونه ،(تهران : الکتب الاسلامیه ، 1383هـ ش) ، ج27. 12- صابونی ، محمد علی ، صفوۀ التفاسیر ،مترجم : سید محمد طاهر ، حسین ،(تهران : نشر احسان سال 1383هـ ش ) ج4. 13- عثمانی ، شبیر احمد ، تفسیر کابلی، مترجم : دیوبندی، محمد الحسین ،(کابل: انتشارات خیری، ب ت )،ج1. 14- قرضاوی ، یوسف، قرآن منشور زندگی ،مترجم:عبدالعزیز سلیمی ،چاپ اول، (ایران :مهارت ، 1382هـ ش). 15- مبارکپوری، صفی الرحمن ، سیرة النبی – الرحیق المختوم ،مترجم: عبدالله خاموش ،هروی، چاپ اول ، (انتشارات شیخ الاسلام احمد جام ، ب ت ). 16- محمدی، عبدالکریم احمد، علوم القرآن ، (تهران: احسان ، ب ت ) . 17- مودودی ، ابو الاعلی، تفسیر تفهیم القرآن ،(پاکستان ، لاهور: دارالعروبه للدعوه الاسلامیه ، 1978میلادی) ج4. 18- نافع ، نظام الدین ، تفسیر نافع،(پاکستان : لاهور ، 1387هـ ش ). 19- نگرامی ، محمد اویس و حسین پور،سید محمد یوسف، راهنمای علم تفسیر، مترجم: عبدالرحیم ، هاشم زی، (از سایت عقیده دانلود شده) . 20- همدانی ، رفیع الدین اسحاق بن محمد ابن هشام ، سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم ،چاپ اول ، (1360هـ ش )ج2 .
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۲۵ ساعت 9:31 توسط محمد عثمان اریب
|