کنون گاه رزم است و آویختن   نه هنگام ننگ است و بگریختن

یکی از دریافت های پرارزش مجید تدوین مشی مستقل ملی و انقلابی ست. در مسیر پرپیچ و خم مبارزه "مطابق فرمول این یا آن کشور" حرکت نکرد. زیرا میدانست که تکیه بر عصای دیگران هم در قلمرو اندیشه و هم در دائرۀ عمل جنبش را تا سرحد وابستگی کامل و سرانجام به شکست می کشاند. گفته می توانیم که مجید مانند رونده ای" به سرزمین نو" سفر در پیش گرفت و " جاده ای برای آن ساخت."
وقوف شهید مجید در نویسندگی چیزیست که تنها نویسندگان صلاحیت نقد و بررسی نوشته های او را دارند. مجید موضوع کلانی را در متن فشرده می گنجانید. به قول معروف بحر را در کوزه جای می داد. از آوردن کلمات ثقیل و نا مأنوس خود داری میکرد. بعضأ کلماتی را به کار می برد که در میان مردم عادی مروج بود. در صحبت و سخن زدن گاهی به شوخی و طنز رو می آورد. جملاتی که بر زبان می آورد ظاهر ساده اما درون بسیار غنی و پر مفهومی می داشت. من درینجا فقط جملاتی را از مقدمه برنامه "ساما" که به قلم پرتوان او نوشته شده است به عنوان نمونه می آورم: 
" کشور عزیز ما افغانستان با سرزمین بارور ، خلق زحمتکش و غیور و تاریخ شور انگیز خود ، مقام ارجمندی را در تاریخ ملل آسیای میانه احراز می کند.
این کشور قبل از کشف آبراه های بازرگانی ، گذرگاه کاروان ها و لشکر ها ، نقطۀ تلاقی فرهنگ خاور و باختر و به نوبۀ خود گهوارۀ فرهنگ بارور و درخشان بوده است.
موقعیت جغرافیایی کشور و مهاجرت ها و برخورد های مردمان منطقه ، باعث شده است که ملیت های ساکن این سرزمین ، هر یکی در ضمن در آمیزی و تأثیر پذیری از همدیگر ، در محدودۀ جغرافیایی معینی ، فرهنگ های اصیل خود را شگوفا سازند و با دولت های متمرکز و نیرومند ( در مقاطع معین ) ، با پیشینۀ تاریخی و شرایط اقتصادی – اجتماعی ویژۀ خود تکامل تاریخی ناموزون داشته باشند. از اینروست که ساخت اقتصادی کشور در گذشتۀ نزدیک مالکیت اشتراکی قبیلوی ( بر زمین ، مراتع و جنگلات ) و بقایای مناسبات بردگی را با تولید خورده کالایی و گسترش سرمایه تجاری و ربایی در بطن شیوه تولید مسلط فئودالی همزمان نشان میدهد.
. . . نخستین مظاهر ایدئولوژیک تجدد گرایی ( در دورۀ شیرعلی ) که جهت تکامل تاریخی جامعه را در روبنا منعکس میکرد در گنداب کهنه پرستی فئودالیسم و در ورطۀ ستیزۀ تباهی آفرین استعمار بریتانوی و تزاری غرق گردید.
. . . سرزمین پارچه شدۀ محصور ، ننگ بردگی استعمار، نفاق  قومی ، رکود تولید ، انحطاط فرهنگی و در یک کلمه ، عقب ماندگی همه جانبۀ اقتصادی – اجتماعی تا آستانۀ سومین جنگ استقلال میهن بر سرنوشت مردم ما سایه افگند. در خلال جنگ جهانی اول عناصر دموکرات ملی بر پایه انباشت محدود سرمایه و با بهره جویی از برخورد های فرسایندۀ اردوگاه امپریالیستی در تدارک ایدئولوژیک ، سیاسی و سازمانی نبرد استقلال با جهت گیری بورژوا – دموکراتیک ، سهم گرفته و با دستیابی به قدرت سیاسی در عرصۀ تضاد های جامعه سنگر نوینی را بر پا داشتند.
. . . ارتجاع فئودالی ( در وجود دودمان طلایی ) با جبهه سایی بر آستان سرمایۀ جهانی ، که از آغاز قرن جاری به مرحلۀ امپریالیسم گام نهاده بود ، سرمایۀ نوپای کشور را به بیراهۀ دلالی سوق داد. از آن پس ، پنجه های خونین اختناق گلوی نازک سرمایه داری ملی کشور را علیرغم تأسیس بانک ملی و یک سلسله موسسات مالی ، تجاری و صنعتی ، بی رحمانه فشرده است.
دورۀ کودتای
۲۶ سرطان شاهد تدارک نهایی و شیادانۀ سوسیال امپریالیسم روس ، از خلال درماندگی و نوسان های اضطراری دربار ، در جهت استقرار سلطۀ بی رقیب استعماری آن در کشور ما بود.
کودتای هفت ثور سال
۱۳۵۷ پس از دو دهه تمهید رهزنانۀ اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و نظامی تجاوز آشکار سوسیال امپریالیسم روس بر استقلال و حاکمیت ملی مردم ما بود.
سوسیال امپریالیسم روس باند خلق و پرچم را به مثابۀ نقاب تذویر بر سیمای پلید خود بکار گرفت تا در ورای آن شرار حرص جهانگشایی و جولان تب آلود تمرکز سرمایه دولتی و میلیتاریستی اش را از معبر سکتور دولتی رژیم مزدورش عبور دهد. . .  " (برنامه ساما)
وطندوستی مجید بی نیاز از ارائۀ مدرک و ثبوت می باشد.
  " مادر !
به دامان پاک قهرمان پرور تو ، به سینه های گلگون فرزندان شهید تو ، به سنگر های سرخ شهر ها و روستا های پامال شدۀ تو و به فریاد خشم انتقامجوی تو سوگند یاد می کنیم که تا دامان میهن گرامی ما را از لوث استعمار و نجاست رژیم مزدور آن پاک نسازیم ، سلاح رزم خود را بر زمین ننهیم."   (شبنامه- فاجعه است یا حماسه -
۲۹ . ۸ . ۱۳۵۸ )
" ما لکۀ ننگ استعمار روس را از دامن پاک میهن با خون خود خواهیم شست." ( در سنگر اعتصاب ببر انقلاب خفته است - 
۳ .۱۲ . ۱۳۵۸)
 آیا کسی که در نبرد رویاروی با دشمنان وطن و مردمش  این سوگند را با تمام ذرات وجودش فریاد زند و اولتر از همه خودش مصداق واقعی آن باشد ، باز هم جایی برای ثبوت وطندوستی اش باقی می ماند؟
مجید از میان مردم سر بر آورد ، در میان مردم و همراه با مردم مبارزه کرد و به خاطر خوشبختی واقعی توده ها و آرمان آزادی ، دموکراسی و عدالت اجتماعی خونش را نثار کرد.
"نطفۀ پاک این فرزند صالح تاریخ در حجلۀ آراسته و مطهر تاریخ یعنی قلب توده ها بسته شد و چون مرواریدی در اعماق بحر بیکران مردمش رشد و بلوغش را پیمود و دُر سفته شد." نه آنکه مانند " شخصیت " ها و "رهبران " ی که " نطفۀ خبیثۀ شان در مخفی گاه های تاریک و کاخ های شرارت در اثر در آمیزی دیو سیرتان و عفریته های آدم خوار بسته شده " و خود را رهبران و قهرمانان جا زده اند.
  تنها رهبرانی از نوع  اول سزاوار یادکرد ، ارج و احترام اند . زیرا ، تلاش و پیکار اینها بوده تا " انسان را از خاکدان ذلتبار استعمار و استثمار تا به عرش اعلای آزادی برسانند." 
مجید موجود زمینی بود. او را نمیتوان از زمان و مکان بیرون کشید. سخن گفتن در حق او و استکشاف شخصیت او به معنای پرستیدن او نیست. چون او یک چیز مقدس نیست. نام و کارنامه های او را نمیشود در لفافه های متبرک پیچید. او را به خاطری دوست میداریم که رسم و راه مبارزه با ستمگران را بما آموخت. یاد آوری خوبی ها و صفات انسانی او زنگار های ایمان ما را زائل می گرداند. نام او چون پتک سنگینیست بالای سر ما تا نشود که از راهی که او برای ما ترسیم کرده است به کجراهه برویم. کاوش و بررسی شخصیت مجید به معنای آنست که از خوبی های او بیاموزیم. به گفته شهید عبدالقیوم رهبر نمایاندن شخصیت مجید به معنای بازنمایاندن شخصیت خود ماست ، تا در این آئینه خود را ببینیم. شهید رهبر در پایان مراسم هفتمین سالگرد برادر خود (مجید کلکانی) چنین گفته بود: " . . . دیدیم که در این آئینه سیمای ما به طور وحشتناکی با آنچه باید باشیم و یا با آنچه مجید شهید خواسته بود " از ما ترسیم کند " تفاوت داشت."
و من "رهرو" جدا افتاده از مردم هردم شهید و سرزمین پامال شده ام وقتی به "آئینۀ قدنما" نظر می اندازم ، با این همه بیکاره گی ها و در جازدگی های خود چه ناتوان و شرمسارم!
هیهات ، هیهات!
" مجید کلکانی یک اسطورۀ مجسم تاریخ نسل ماست. بهترین بزرگداشت از چنین شخصیت هایی کند و کاو در ژرفای شخصیت آنهاست. یعنی ما از اسطوره ای که معمولأ در موردش سوالی نمی کنند ، باید به یک اسطورۀ قابل شناخت گذار بکنیم. چه بسا این کار خواهد توانست مجید های دیگری را تربیت بکند."
   آری!
" چون روح بهاران آید از اقصای شهر ،
مرد ها جوشد ز خاک ،
                آنسان که از باران گیاه ؛
و آنچه می باید کنون
    صبر مردان و دل امید واران بایدش."

نسیم رهرو - ۱۵ جوزای ۱۳۸۸ / ۵ جون

 

.

مجید سازمانده :

وقتی خط سیاسی انقلاب روشن شود همه چیز وابسته به سازماندهی است. هر سازمانی انعکاس مادی یک روش فکری و سیاسی است. مجید در مبارزات ضد استبدادی و ضد امپریالیستی خود همواره بر استحکام تشکیلاتی تأکید می ورزید. وی در مراحل مختلف مبارزاتی اش توانست با ابتکار و خلاقیت ، روشن فکر انقلابی افغانستان را با توده های پا برهنه این وطن پیوند دهد و مرز میان آنها را بزداید و ایده های انقلابی را در خدمت مصالح مردم قرار دهد. وی ایمان انقلابی را از راه سازمان پیشتاز در عمل موثر و هدفمند انعکاس میداد و بدینصورت سازمانی مستحکم و رشد یابنده به وجود آورد که از آغاز و انجام خود نیرو میگرفت. تفسیر این مسئله را که ساما با وجود اختناق ممتد بر جامعه و ضربات پیهم از جانب دشمن روز تا روز گسترش می یابد و ریشۀ خود را در میان مردم عمیقتر می سازد باید در همین نکته دید. وی همیشه تأکید میکرد که اگر سازمانی بر توده ها تکیه نداشته و منافع آنها را باز نتابد و خود را بیدریغ در خدمت آنها قرار ندهد و مورد اعتماد و پشتیبانی مردم قرار نگیرد ، هرقدر هم از انظباط و استحکام برخوردار باشد ، نمی تواند دوام بیاورد. استحکام تشکیلاتی یعنی رفتن در آغوش پر از مهر مردم و بر انگیختن اعتماد و پشتیبانی فعال آنها. وی در تمام مدت زندگی مخفی اش در میان مردم خود بود و از حمایت بیدریغ آنها برخوردار. زندگی وی تجسم واقعی ایده ها و افکار او بود. او افکار و ایده های خود را از متن زندگی مردم استخراج میکرد و دوباره در میان مردم می برد. او با توانائی و قدرت ، ظرفیت ها و استعداد های همرزمان خود را کشف میکرد و هر کدام را در مناسب ترین موقعیتی قرار می داد. همرزمان او به خاطر دارند که در بحرانی ترین لحظات انقلاب وی چگونه در آنها اعتماد به نفس و اتکا به خود را بوجود می آورد و پیچیده ترین مسائل را در مقابل رفقای همسنگر خود قرار میداد تا خود رهگشا باشند و استعداد های مکنون و بالقوه خود را به کار اندازند و بدین صورت انضباط آگاهانه را با ابتکار انقلابی روح می بخشید.

مجید تئوریسن و مبلغ انقلابی :

کودتای ننگین نوکران روس و تهاجم نظامی سوسیال امپریالیسم بر کشور ما مقاومت سلحشورانۀ مردم ما را با آنچنان گسترش بر انگیخت که نه امپریالیسم غدار روس آنرا پیش بینی میکرد و نه نیروهای انقلابی کشور ما برای آن آمادگی داشتند. موج مبارزات خود بخودی مردم ، فاکتور های ملی و عشایری ، تفاوت میان مناطق مختلف کشور چه از نگاه اهمیت سوق الجیشی و یا آمادگی مردم برای مبارزات منظم ، پراگندگی جبهات نبرد که خود ناشی از خصلت خود جوش مبارزه ایست که بر بستر اقتصاد پراگنده و خود کفائی کشور ما رشد یافته است و به طور کلی عدم توازن انقلاب ما را بازگو می کند ، نبودن یک جریان مسلط روشنگر و پیشرو که بتواند با خردمندی و توانائی تمام ظرفیت های مبارزاتی مردم را در همه ابعاد آن به کار گیرد و . . . همزمان با موجی از عقبگرائی ظلمت آفرین که با تکیه بر " کمک های خارجی " و وابستگی های ظاهر و پنهانی با نیروهای امپریالیستی رقیب روس میخواهند جنبش آزادیبخش ما را از محتوای رزمنده و انقلابی آن تهی سازند ، امپریالیسمی را جانشین امپریالیسم دیگر کنند و اختناقی را به جای اختناق کنونی بنشانند . . . در چنین شرایط و اوضاعی طرح تئوری انقلاب افغانستان از دیدگاه منافع مردم افغانستان و از موقف مردم زحمت کش و رنجدیدۀ کشور ما کاری ساده نیست.
مجید در دوران پرثمر زندگی مبارزاتی اش همواره بر نقش اندیشه های علمی و ره گشائی که بتواند برای مردم سعادت و بهروزی بیاورد و در خدمت آنها قرار گیرد تأکید میکرد. وی در آخرین پیامش به مردم کشور خود نیز فریاد بر آورد : " مرگ بر دشمن دانش ، مرگ بر دشمن وحدت ".
با وجود اینکه همه آثار گرانبهای این مرد بزرگ هنوز جمع آوری نشده است و مقدار زیادی از آن نیز ممکن است هیچگاهی به دست کسی نرسد ، ولی از آنچه باقی مانده است عمق تفکر جوشان وی را در مورد بغرنج ترین مسائل کنونی میتوان دید. طرح های سیاسی ای که در اسناد معتبر سازمان آزادیبخش مردم افغانستان انعکاس یافته است نشاندهندۀ این است که دانش پیشروندۀ بشری میتواند حتی در سخت ترین لحظات نیز نقش موثر و روشنگر خود را داشته باشد ، به شرط اینکه نیروئی بتواند از منافع بلا فصل مردم حرکت نماید و تلقیات خود را به جای واقعیت ها نگذارد چه در آن صورت به چیزی لایعنی مبدل میگردد. خط پیشرو ساما تا کنون در همه ابعاد آن مرهون زحمت کشی مجید قهرمان است. مشی مستقل ملی اتکا به نیروی خود و اعتماد مطلق به توده های محروم ، آن اصول اساسی است که توسط وی در جنبش سامائی تدوین و به یقین سالهای درازی حیثیت قطب نمای حرکی جنبش انقلابی ما را خواهد داشت.
مجید بزرگترین مسائل نظری جنبش ما را با وضوح و روشنی زایدالوصفی در قالب اسلوب فرید خودش می انداخت. اسلوبی که مانند آب زلال اعماق تفکر انقلاب مردم را بیان میداشت. وی گاهی از ضرب المثل های توده ای و اصطلاحات معمول مردم عمیق ترین و اساسی ترین معانی آنرا بیرون می کشید و در موقعیت معینی آنرا به کار میگرفت. کلمات قاطع با آن جمله بندی های محکم که به میناتور زیبائی شباهت دارد ، با لحظاتی از طنز مکنون اسلوب نگارشی را به وجود آورده است که تا کنون نیز در ادبیات جنبش سامائی و در مجموع جنبش انقلابی از آن پیروی میشود و به حق میتوان گفت که اکنون اسلوب نگارش و تعبیر وی در ارائۀ مطالب به عنوان یک روند در ادبیات سیاسی در حال تکوین و تکامل است.
وی نه تنها نویسندۀ چیره دست ، متفکر بزرگ بود ، بلکه سخنوری بلیغ و بی نظیر بود. وی که سال های زیاد عمر خود را در میان دهقانان سپری کرده بود ، افکار بغرنج و پیچیدۀ سیاسی را با چنان وضوحی برای مردم تشریح میکرد که هیچگونه خلائی در ذهن شنونده باقی نمی گذاشت.

مجید انسان :

بزرگترین حماسۀ مجید در زندگی پر از رنج و مبارزه اش شخصیت او به عنوان یک انسان بود ، انسانی که تمام سجایای اخلاقی یک ملت بلا کشیده را در خود متمرکز ساخته بود و آنرا با عالی ترین و پیشرفته ترین خصال انقلابی بشری مزج کرده بود. وی مردی بود که سراسر زندگی اش با دهش و سخاوت توام بود ، سخاوت مادی و معنوی. هزاران خانواده و فرد در بحرانی ترین لحظات زندگی خود از وی کمک دریافت کرده اند. وی حتی در زندگی مخفی نیز مسئولیت تنظیم زندگی مردم خود را داشت و به آنها یاری می رساند ، مشورت میداد و مشکلات شانرا حل می نمود. وی در روابط خود با مردم بی نهایت صمیمی و صادق بود. بردباری و شکیبائی او در مواقع بحرانی زندگی از وی اسطوره ای جاودان ساخته بود. وی با همان متانت تا آخر زیست و با همان شهامت شهید شد. او با کهترین مردمان با چنان تواضع برخورد می کرد که همه او را نه معلم و پیشوا بلکه رفیق و همراز و همدرد خود می دانستند. وی با وجود عظمت و بزرگیش فقط در حدود مردم و با مردم بود نه بلند تر از آنها. صد ها تن از همرزمان و یا دوستداران وی که سالها در انتظار دیدن وی بودند با وجود اینکه بار ها با وی بر می خوردند ولی هیچ گمان نمی بردند که مجید قهرمان ، مجیدی افسانه ای و افسانه ساز را دیده اند.
وی در زندگی مبارزاتیش به کار طاقت فرسا می پرداخت. از کار های کوچک و پیش پا افتاده تا کار های بزرگ. وی هیچگاه از کار های کوچک و بی اهمیت عار نداشت. برای وی مهم این بود که ماشین انقلاب به جلو برود و اینکه وی در لحظۀ معینی به چه کاری اقدام می نماید ، هیچ ارزشی نداشت، مهم این است که این ماشین به کار افتد و خوب کار کند. وی نمونۀ کار شاق ، مداوم و منظم بود. وی در مدت چند سال زندگی پر بارش از اولین دقایق صبح تا آخرین لحظات شب در کار و تپش بود به همه چیز و همه کس سرکشی میکرد و وارسی می نمود. وی روح سرکش انقلاب ما بود.

فاجعۀ تاریخ و افسانۀ ملت ما :

خبر گرفتاری و شهادت مجید قهرمان موجی از تأثر و انزجار را در میان مردم حماسه ساز کشور ما بر انگیخت. مردم ما در تمام مناطق کشور ازین خبر با خون و آتش استقبال نمودند. رژیم مزدور می خواست با شهادت مجید قهرمان جنبش سامائی و جنبش مقاومت ملی ما را ناتوان و مأیوس سازد ولی جنبش انقلابی و ملی کشور ما با عکس العمل مبارزاتی خود به دشمن نشان داد که ملت بزرگ و پرافتخار افغانستان که فرزندانی چنین را در دامان پر برکت خود زاده و پرورش داده است ، ظرفیت این را دارد که فرزندانی برومند و فداکار دیگر نیز تربیت نماید. سلاحی را که مجید قهرمان برداشته بود و شعاری را که او سر داده بود ، شعار " یا مرگ یا آزادی " هم اکنون در دست صد ها هزار تن دیگر و از حنجره ملیون ها انسان آزادیخواه دیگر نیز بلند میشود. اگر جای او امروز در میان جنبش پیشرونده و انقلابی ما خالی است ، ایده ها ، افکار و قبل از همه روح نوید بخش او مشعل راه آزادگان این ملت است.
دشمن میخواست مجید را از توده های محروم افغانستان دور سازد ولی شهادت او جنبش انقلابی کشور ما را بیش از پیش به مردم پیوند داد. روس اشغالگر می خواست مجید را نابود سازد ، ولی وی با شهادت خود در قلب خونین مردم خود جاودانه شد.
اکنون که یک سال از شهادت این بزرگمرد قهرمان می گذرد ، ملت جانباز ما سراسر کشور را به دادگاه بزرگ تاریخی مبدل کرده اند و دیری نخواهد بود که جنایت کاران روسی و مزدوران حقیر او در میان آتشفشان خشم مردم نابود شوند.
بهترین تجلیل از این سرسپردۀ راه مردم راه آزادی و ترقی اجتماعی ، این است که از او بیاموزیم ، مانند او زندگی کنیم ، مثل او به مبارزه بپردازیم و در صورت لزوم مانند او در راه آزادی مردم شهید شویم.

مجید قهرمان!
تو در زندگیت همه هستی ات را در راه مردمت نثار کردی. اکنون مردمت راه تو را فروزان تر نگهمیدارند و مشعل خونین تو را تا سرزمین زیبای آزادی می برند.
                                              ما از تو می آموزیم
                                                           و راه پر افتخار تو را ادامه میدهیم. 

www.OsmanArrib.blogfa.com